فرازی از وصیتنامه شهید «کیومرث جعفری»؛
ذرهذره وجودمان با روحانیت هماهنگ است
شهید «کیومرث جعفری» در فرازی از وصیتنامه خود آورده است: ذرهذره وجودش با عشق به خدا و هماهنگی با روحانیت عجین شده است.
به گزارش شبکه اطلاعرسانی «مرصاد»؛ شهید «کیومرث جعفریجبارآبادی» در بیستم تیرماه ۱۳۴۸ در کرمانشاه به دنیا آمد و در دهم اسفندماه ۱۳۶۵ در شلمچه به شهادت رسید.
او در جوانی علاوه بر تحصیل، به فعالیتهای دینی، ورزشی و هنری نیز علاقهمند بود. در انجمن اسلامی شاطرآباد به فعالیتهای فرهنگی و مذهبی مشغول بود. برادرش نقل میکند که روزی برای بررسی وضعیت تحصیلی کیومرث به دبیرستانشان رفته بود و مدیر دبیرستان از او با احترام یاد میکند و میگوید: «کیومرث استادی به تمام معناست که ما باید از او درس زندگی بگیریم.»
او و برادرانش (اسد، جهانبخش، بهمن و تیمور) همگی از اعضای فعال انجمن اسلامی شاطرآباد و مسجد نورالحسین بودند، فعالیتهای کیومرث در این مجموعه بسیار چشمگیر بود. خطاطیهای او در پلاکارتها و دیوارنویسیها (همراه با دوست و استادش مصطفی دبیریان) همچنان در خاطرها مانده است. آنها تصمیم گرفتند به همراه دیگر اعضای فعال، چهره محله را تغییر دهند و اولین شعار بزرگی (به طول ۳۰ متر) را روی دیوار اداره غله نوشتند که در سطح شهر نمونه بود:
«ذره ذره وجودمان با تپش قلب روحانیت هماهنگ است.»
مسائل مادی برای کیومرث اهمیتی نداشت، وی به مادیات بیاعتنا بود و تا زمان شهادت، یازده ماه حقوق دریافت نکرده بود. جهانبخش، فرمانده تیم پایگاه بسیج شهید ترابعلی کریمی (که بعدها پایگاه ابوذر نامیده شد) بود و فرماندهان بزرگی که در جبهه فعالیت داشتند، او را میشناختند. کیومرث از طریق این آشنایی به شهید تنگبری معرفی شد و به جبهه اعزام شد. دیگر برادرانش نیز بعدها به جبهه پیوستند. کیومرث عاشق شهادت بود و سرانجام در دهم اسفندماه ۱۳۶۵ در شلمچه به آرزوی خود رسید و به سوی معبودش پر کشید.
وصیتنامه شهید
«حمد و سپاس خدایی را که به وسیله پیامبرش ما را از منجلاب گناه نجات داد و به سعادت رهنمون شد. ما را در زمانی قرار داد تا در کنار حسین زمان، امام خمینی کبیر، نائب آخرین وصی پیامبر (ص) باشیم. کسی که ما را از ستم و اختناق رهایی بخشید. بزرگی که همه شهدا توصیه داشتهاند که یار و پیرو او باشیم. امید داریم روزی زیارت کربلا و قدس و حتی زیباتر از آن، نماز خواندن در صحن امام حسین (ع) به امامت امام عزیزمان نصیبمان شود و در صحنش پیمانمان را با امام امت تجدید کنیم و به سوی قدس پیش رویم و جهانی اسلامی بسازیم.»
«توصیه من به دانشآموختگان این است که نهایت تلاش خود را برای خودکفایی و رفع کمبودهای تخصصی کشور به کار بگیرند.»
«پدر و مادر عزیزم، مرا به بزرگی خود ببخشید. مادرم، در هر غربتی یاد تو قوت قلبم بود. در شهادت من شکیبا باش. خواهر و برادران عزیزم، خدا را همیشه در یاد داشته باشید و لحظهای از امام بزرگوار غافل نشوید.»
«به شهادت سوگند، به کوههای خونین کردستان، سوگند به لحظهای که در خون خود میغلطیدم، تنها عشق و رضایت خداست که یک نوجوان ۱۷ساله را به جبهههای جنگ میکشاند.»
«از خانوادهام میخواهم که بیقرار نبودنم نباشند. من به ضیافت برادران شهیدم میروم، بزرگانی چون حسین اجاقی، محسن (هوشنگ) خدادادی، قربانعلی مرادی، اشرفی اصفهانی، بهشتی، باهنر، رجایی، مطهری و هزاران گل پرپر دیگر. در مرگم و تشییع جنازهام، حسین (ع) را صدا بزنید و اشکهایتان را به او و یارانش هدیه کنید. دستانم را از تابوت بیرون بگذارید تا اهل دنیا بدانند که با دستان خالی از این جهان رخت بربستم و چشمانم را باز بگذارید تا دشمنان بفهمند که با بینش قدم در این راه گذاشتم. و بر مزارم حک کنید:
«آن کس که تو را شناخت، جان را چه کند
فرزند و عیال و خانمان را چه کند
دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی
دیوانه تو هر دو جهان را چه کند»
منبع: نوید شاهد
انتهای خبر/