حالت تاریک
یکشنبه, 02 دی 1403
آیا مایل به نصب وب اپلیکیشن پایگاه اطلاع رسانی مرصاد هستید؟

آخرین کتابی که شهید امیرعبداللهیان خوانده بود

آخرین کتابی که شهید امیرعبداللهیان خوانده بود

به صفحه تلفن همراهش نگاه می‌کند؛ متنی که آخرین پیامک ۴۰ سال دوستی با وزیر امور خارجه شد: «سلام جناب مؤمنی عزیز. در حال خواندن کتاب جدید و فاخر شما هستم. ایام عزت مستدام.»

به گزارش شبکه اطلاع‌رسانی «مرصاد»؛ گورستان پر از آدم‌های سیاه‌پوش بود؛ گوشه‌ای مِیِتی را به خاک می‌سپاردند و اطرافیان بر سروصورت خود چنگ می‌زدند. جاهای مختلف آرامستان هم عده‌ای سیاه‌پوش دور چند قبر ایستاده بودند و آرام اشک می‌ریختند. همه چیز عادی بود که یک نفر با تعجب گفت: «اون وزیر خارجه‌ست؟» دیگری پاسخ داد: «نه بابا وزیر خارجه کشور وسط این قبرستون چیکار می‌کنه؟ اونم تو این هیری ویری طوفان‌الاقصی که این همه کار ریخته سرش.» 

محسن مؤمنی شریف مدیر سابق حوزه هنری انقلاب اسلامی و دوست قدیمی حسین امیرعبداللهیان وزیر امور خارجه کشورمان می‌گوید: «او واقعاً حسین امیرعبداللهیان بود که سال گذشته برای مراسم چهلم یکی از دوستان قدیمی‌مان به دارالسلام اسلامشهر آمده بود.»

مگر بسیجی‌ها و جانبازها هم دیپلمات می‌شوند؟
یکی از اولین چیزهایی که بعد از شهادت امیرعبداللهیان گوش به گوش و گوشی به گوشی چرخید، خبر «جانبازی» او بود. این در حالی است که تا پیش از شهادتش کسی نمی‌دانست این دیپلمات ۶۰ ساله جانباز شیمیایی است.

 او در گفت‌وگو با خبرنگار فارس سابقه دوستی خود با شهید امیرعبداللهیان را از سال ۱۳۶۴ و در امور تربیتی اداره آموزش‌وپرورش منطقه ۱۸ تهران که باهم همکار بودند، عنوان می‌کند: «ما در یک فضایی زیست می‌کردیم که آکنده از نسیم جهاد و شهادت بود. غیر از رئیسمان شهید علیرضا قدمی، حداقل ۴ نفر دیگر از همکارانمان شهید شدند و تعدادی هم بعدها در طول زمان به شهادت رسیدند. امیرعبداللهیان یکی از دوستانمان بود. از فعالان بسیج و مسجد محلشان بود و بارها به جبهه رفته بود. می‌دانید کسی که می‌پذیرد به جبهه برود، آماده پذیرش هر گونه خطر هست؛ چرا که بالاترین عنصر وجودی انسان که جانش باشد را در معرض خطر قرار می‌دهد. امیرعبداللهیان این روحیه را تا آخر با خود نگه داشت.»

«در همان سال‌های اول جوانی تسلطش به قرآن و روایات طوری بود که آن اوایل من گمان می کردم طلبه حوزه علمیه است.» این را دوست امیرعبداللهیان تعریف می‌کند و ادامه می‌دهد: «در این اواخر اطرافیانش می‌گفتند اندوه خانواده‌ها و بچه‌های غزه خواب و آرام و قرار را از او گرفته‌اند.»

حاج قاسم هم هوادارت است
رئیس سابق حوزه هنری خاطره‌ای تعریف می‌کند که حاکی از اعتقاد شهید حاج قاسم سلیمانی به امیرعبداللهیان است: «در روزهای اوج‌گیری بیداری اسلامی در کشورهای عربی، قرار بود شاعران برجسته عرب نشستی با رهبر معظم انقلاب اسلامی داشته باشند؛ چون در جهان عرب، شاعران همچنان در رهبری افکار عمومی جایگاه ممتازی دارند. مسؤولیت شناسایی مدعوین و اداره جلسه با حوزه هنری بود و امور مربوط به دعوت‌ها و رفت و آمد و اسکان آنان با وزارت خارجه و نیروی قدس بود. یادم است به همین مناسبت جلسه‌ای هماهنگی در دفتر دکتر ولایتی مشاور رهبری در امور بین‌الملل با حضور مسؤولان این ۳ دستگاه برقرار شد. در این جلسه آقای ولایتی از دکتر صالحی که وزیر خارجه بود از اخبار وزارتخانه پرسید. دکتر گفت: «تغییری در پیش داریم؛ از جمله می‌خواهم به دکتر امیرعبداللهیان حکم معاونت عربی و آفریقایی را بدهم، اما نمی‌پذیرد.» با شگفتی افزود: «این جوان فوق‌العاده متواضع است.» سردار سلیمانی نخستین کسی بود که از این انتصاب خشنود شد و کاردانی و هوشمندی امیرعبداللهیان را ستود. سردار به او اعتقاد داشت همچنانکه امیرعبداللهیان هم به او عشق می‌ورزید.»

مؤمنی شریف می‌گوید: «بعد از پایان جنگ تحمیلی و به ویژه با انتخابات مجلس سوم، فضای آموزش و پرورش خیلی سیاسی و جناحی شد و آن صفا و اخلاص سال‌های قبل آلوده شد. بعضی از دوستان به بهانه‌هایی از آن جدا شدند. آقای امیرعبداللهیان هم یکی از آنان بود. بنده هم به حوزه هنری رفتم و سرنوشتم را در آنجا پی گرفتم. حدود ۱۵ سالی هم دیگر ندیدیم. ظاهراً جهانمان متفاوت بود او در وزارت خارجه و عالم پیچیده سیاست و من در دنیای لطیف ادبیات و هنر. دورادور می‌دانستم بعد از معاونت سفارت جمهوری اسلامی ایران در عراق اکنون سفیرمان در بحرین است. تا این که یک روز منشی آفرینش‌های ادبی حوزه هنری خبر داد کسی به نام آقای امیرعبداللهیان تماس گرفته و با شما کار دارد. خودش بود. آقای سفیر تعریف کرد با چه زحمتی پیدایم کرده است. او در عالم دوستی هم شخصیت وفاداری بود. با بیشتر دوستان روزگار معلمی دوستی‌اش را حفظ کرده بود و اخبار آنان را با اشتیاق و مهربانی پیگیری می‌کرد.»


آخرین پیامی که به دوستت دادی
از مؤمنی از آخرین ارتباطشان می‌پرسم. می‌گوید: «آخرین پیام او به من مربوط می‌شود به ایام عید نوروز امسال؛ ایامی که با توجه به حوادث جنگ فلسطین و شهادت سردارانمان در سفارت ایران در سوریه، اصلاً انتظار چنین پیامی را از او که بیشتر از همه سرش شلوغ بود، نداشتم.»اسکرین شات پیام او را ببینید:

«ماه و بلوط» کتابی ۸۷۲ صفحه‌ای به قلم محسن مؤمنی شریف است که اولین روز اسفندماه سال گذشته رونمایی شده و به نظر می‌رسد شهید امیرعبداللهیان تنها یک ماه بعد از رونمایی این کتاب، در اولین روز نوروز، مشغول خواندنش بود. با توجه به تعداد بالای صفحات این کتاب که داستانی عاشقانه از تاریخ معاصر قوم کرد را روایت می‌کند، می‌توان حدس زد که این کتاب، آخرین کتابی بوده که شهید امیرعبداللهیان خوانده.

خدا به وقتش تو را برد پیش خودش

این رفیق شهید حسین امیرعبداللهیان در پایان می‌گوید: «بسیاری از دوستان ما دوران جنگ به شهادت رسیدند؛ امیرعبداللهیان هم همه چیزش به آن شهدا می‌خورد، اما ماند تا نقش تاریخی خودش را در این روزگار ایفا کند و فراتر از آسمان ایران بدرخشد.»

منبع: خبرگزاری فارس

 

انتهای خبر/

درباره نویسنده

لینک کوتاه خبر

نظر / پاسخ از