
یادداشت؛
تقلیل امور فرهنگی کرمانشاه به سیاست
فرهنگ پدیدهای پویا و خلاق است، با بخشنامه و آئیننامه قابل مدیریت نیست. مشکلات فرهنگی کرمانشاه ناشی از تقلیل فرهنگ به سیاست یا مناسک دینی، نگاه ایدهآلیستی و بروکراتیزه شدن امور است.
به گزارش خبرنگار شبکه اطلاعرسانی «مرصاد»؛ کرمانشاه دارای سابقهای غنی در حوزه فرهنگی است که بررسی آن میتواند مسیر توسعه فرهنگی امروز را روشن کند. تاریخ فرهنگی زاگرس میانی نشان میدهد که این منطقه در قرون میانی بیش از ۶ تا ۷ قرن جریان پویایی در شعر و ادبیات داشت. با این حال، این جریان در دوران مدرن بازتولید نشد و به محاق رفت.
تلاشهایی برای معرفی و بازشناسی این جریان انجام شد، اما موفقیت چندانی به دست نیامد. زبان بیان هنری این جریان شامل گوران، کلی و هورامی بود و هنرمندانی چون سید نوشاد، ماهیدشتی، کولیوندی، ارکوازی و ملاپریشان از شاخصان آن به شمار میروند. با این وجود، دلایل ظهور و زوال این حوزه فرهنگی هنوز روشن نیست و بخش مهمی از میراث فرهنگی این منطقه از حافظه جمعی پاک شده است.
اعتلای فرهنگی کرمانشاه از اوایل قرن ۱۳ تا اواسط قرن ۱۴ در حوزههای مختلف مذهبی، ادبی و موسیقی مشهود بود. در حوزه مذهبی فعالیتهایی از جمله اقدامات محمدعلی بهبهانی و شیخ عبدالجلیل گرکوکی آغاز شد و با رهبری فیض مهدوی در جریان انقلاب مشروطیت به اوج رسید. آثار علمی و دینی متعددی در این دوره نوشته و منتشر شد که نشاندهنده اهتمام به تقویت فرهنگ مذهبی و علمی در جامعه بود.
در حوزه ادبیات، رمانهایی مانند «شمس و طغری» در سال ۱۲۷۸، «شوهر آهو خانم» در سال ۱۳۴۰، «شادکامان دره قرهسو» در سال ۱۳۴۵ و «سالهای ابری» در سال ۱۳۷۰ نمونههایی از اوج خلاقیت ادبی در این دوره هستند. همچنین شاعران مدرنی مانند لاهوتی فعالیتهای چشمگیری در این دوره داشتند. حوزه موسیقی نیز با ظهور آهنگسازانی مانند میرزاده و طاهرزاده، نوازندگانی مانند کلهر و پورناظری و خوانندگانی مانند شهرام ناظری شکوفا شد.
با گذر زمان و به ویژه در اواسط قرن گذشته، بسیاری از این جریانها رو به افول گذاشتند. فعالیتهای ادبی ابتر ماند و موسیقیایی در کرمانشاه نهادسازی نشد. هنرمندان بسیاری به مرکز کشور مهاجرت کردند و نسل بعدی نیز تربیت نشد. عوامل متعددی از جمله اصلاحات ارضی، مهاجرت گسترده از روستا به شهر، تغییر بافت جمعیتی با خاستگاه عشایری، شهرنشینی شتابان، جنگ تحمیلی و تمرکز بر بازسازی باعث کاهش توجه به زیرساختهای فرهنگی شد. مهاجرت ساکنان قدیمی و آشنا به فرهنگ به مرکز کشور نیز بر شدت این روند افزود.
با این حال، در سه دهه اخیر پاتوقهای فرهنگی خودجوش شکل گرفتهاند. فعالیتهایی مانند پاتوقهای کتابخوانی، گالریها و کافههای گفتگو در کرمانشاه نشاندهنده تلاشهای مردمی برای حفظ و گسترش فرهنگ است. این پاتوقها ناشی از افزایش سواد و تعداد فارغالتحصیلان بیکار و علاقهمند به فرهنگ بوده است و توانستهاند فضای فرهنگی جدیدی را ایجاد کنند.
دانشگاهها و نهادهای رسمی نیز در این مسیر نقش مهمی دارند، اما عملکرد آنها تا حدی ناکافی بوده است. دانشگاه رازی به عنوان یک مرکز علمی با تمرکز بر علوم طبیعی، از نظر مشارکت فعال در امور فرهنگی محدود عمل کرده و تنها ۶ نفر از ۴۸۳ عضو هیأت علمی در حوزه علوم فرهنگی فعال هستند. ارتباط دانشگاه با هنرمندان، نویسندگان و ادیبان نیز محدود بوده و بسیاری از کنشگران فرهنگی از حضور در فعالیتهای رسمی دانشگاه محروم ماندهاند. همچنین معاونت فرهنگی دانشگاه فاقد حضور فعال کنشگران بوده و این امر موجب انزوا و ناامیدی اهالی فرهنگ شده است.
مشکلات فرهنگی در منطقه کرمانشاه ناشی از عوامل متعددی است؛ از جمله تقلیل امر فرهنگی به سیاست یا مناسک دینی، نگاه ایدهآلیستی به فرهنگ و بروکراتیزه شدن امور. فرهنگ یک پدیده پویا و خلاق است و نمیتوان آن را صرفاً با بخشنامه و آئیننامه مدیریت کرد. توسعه فرهنگی نیازمند زیرساخت، زمینهسازی، مدارا و فضای اجتماعی مناسب است و باید از طریق مناسک، جشنوارهها و فعالیتهای مفرح تحقق یابد.
برای احیای فرهنگ در کرمانشاه، ضروری است امور فرهنگی به دست اهل آن واگذار شود؛ کسانی که نگاه اداری نداشته و فرهنگ را صرفاً ذهنی نمیبینند. هدف دانشگاه باید تربیت انسان فرهیخته، معنوی و اندیشمند باشد و مقالهسازی صرف نمیتواند جایگزین این مسیر شود. همچنین برقراری ارتباط مستحکم با جامعه و گرامیداشت اهالی فرهنگ و هنر میتواند نقش مهمی در احیای فرهنگی و تقویت سرمایه اجتماعی داشته باشد.
نویسنده: سیاوش قلیپور؛ دکترای جامعهشناسی
لینک کوتاه خبر
برچسبها
نظر / پاسخ از
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نفری باشید که نظر میگذارید!