حالت تاریک
Logo
پنج‌شنبه, 24 آبان 1403
یادداشت:

دیکتاتور کیست؟

دیکتاتور کیست؟

مشکل ما مردم با فرعون‌ها و دیکتاتورهایی است که نمی‌خواهند حرف مردم را بشنوند و برای کارشان هیچ توجیهی جز منافع خود ندارند و پاسخگو نیستند.

به گزارش شبکه اطلاع رسانی مرصاد، محمدهادی صحرایی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت:
 
فرعون‏ گفت: پيش از آنكه به شما اجازه دهم، به او ايمان آورديد؟
 
بی‌شک او بزرگ شماست كه به شما سحر آموخته، پس دست‌ها و پاهايتان را يكى از راست و يكى از چپ قطع مى‏كنم و شما را بر تنه‏هاى درخت خرما به دار مى‏آويزم، تا خوب بدانيد عذاب كدام يك از ما سخت‏تر و پايدارتر است. (طه، آیه 71)
 
طبق آنچه از قرآن و تاریخ می‌آموزیم و می‌دانیم، اگرچه ستمگران و سرکشان و خونخواران بسیاری در تاریخ بوده و هستند ولی فرعون‌های مصر، غیر از آنکه در زمان حضرت یوسف صدیق که سلام خدا و خوبان نثارش بود و به دست ایشان مسلمان شد، نماد تکبر، ستمگری، سرکشی و سفّاکی بوده‌اند. به‌ویژه فرعون دوره حضرت موسای کلیم؛ که داستان‌های متعددی از او در قرآن نقل شده که گویای فراز و نشیب مبارزات حضرت موسی که سلام خدا و خوبان بر او با این طاغوت ریشه‌دار است. اینکه از میان ستمگران، چرا فرعون نماد طاغی و یاغی شده است را باید علما بفرمایند ولی آنچه می‌شود فهمید این است که نمادهای تاریخی طبق شخصیت و رفتار و گفتار خاصشان مشهور شده‌اند.
 
در آیه ابتدایی، فرعون در مخاطبه با ساحران، چند نکته مهم می‌گوید که گویای شخصیت متکبر اوست که امروزه با نام دیکتاتور یا خودکامه از آن یاد می‌شود و اگر در یک نفر یا یک فکر یا یک حکومت جمع شود می‌توان آنها را هم مثل فرعون، زبانزد و نفرین شده تاریخ نامید و در نتیجه، افراد و افکار و حکومت‌های مقابلش را صاحب حق و شایسته تقدیر دانست. اولین نکته مهم گفته شده فرعون که در این آیه و دو آیه دیگری که در مورد همین داستان در جای دیگر آمده و بسیار به این عبارات شبیه است این است که فرعون، خود را حتی صاحب ایمان مردم می‌داند و آنها باید دوست داشتن و علاقه و اعتقاد خود را هم با او هماهنگ کنند و در اصل، فرعون‌ها غیر از جسم و جان، خود را صاحب عقل و قلب آدم‌ها هم می‌دانند.  
 
نکته بعد اینکه ندانسته‌، ساحران را به موسای کلیم منتسب می‌کند و با تهمت و توهین، او را ساحر بزرگ می‌نامد. دیگری، تهدید ساحران به عذاب دردناک و عبرت‌آموز است و نکته آخر، به مبارزه طلبیدن خداوند است که ناشی از توهم قدرت و طغیانگری فرعون است. مهم‌تر از اینها که گفته و نباید از آن غافل شد این است که فرعون اینها را زمانی می‌گوید که خود را عاجز از پاسخگویی منطقی به دلایل روشن موسی و ایمان آوردن ساحران می‌بیند. گویی ناتوانی از رویارویی عقلانی با خواست و اراده و انتخاب مردم‌، فراعنه را عصبی می‌کند و وقتی اقدامات مردم برخلاف خواست آنها باشد‌، حالت عادی و تعادل ذهنی خود را از دست می‌دهند و به جای پاسخگویی به مطالبه‌گری و روشنگری مصلحان‌، تحقیر و تهمت و توهین و تهدید و مجازات و تحدی را در پیش می‌گیرند.
 
این مقدار ‌اندکی که از این داستان پرمغز و زیبای قرآنی بیان شد‌، تا حدودی به برخی از خصوصیات فرعون‌ها ‌اشاره کرد و می‌توان سراغ این خلقیات فرعونی را از خود، تا قدرت‌های بزرگ امروزین جهان گرفت و باید مراقب بود که مبادا در محدوده کوچک خودِ ما نیز نفوذ کرده و ما هم برخوردی فرعونی با واقعیات داریم که اگر این‌گونه است، تا وقت هست باید جبران کنیم و در برابر نور هدایت و حقیقت، مقاومت نکنیم. اگر در مقابل امربه معروف و نهی از منکر یا مطالبه دیگران، سرسخت و پرخاشگریم، شک نکنیم که فرعون کوچکی شده ایم ولی بی‌بهره از مواهبی که در اختیار او بود، اما اگر با طیب خاطر و شجاعت، ‌اشتباه خود را اصلاح و تشکر کنیم به یقین همچون ساحران مؤمن شده، خوشبخت و سعادتمند و مورد ستایش خوبان تاریخ خواهیم بود.  
 
در اصل هم، مشکل ما مردم با فرعون‌ها و دیکتاتورهایی است که نمی‌خواهند حرف مردم را بشنوند و برای کارشان هیچ توجیهی جز منافع خود ندارند و پاسخگو نیستند. مثلاً چرا انگلیس، 107 سال پیش 9 میلیون ایرانی را کشت؟ چرا رضا پهلوی را پادشاه و بعد از بیست سال بیرونش کردند؟ مأموریتش چه بود که نمُرده خلعش کردند؟ قلدری‌اش برای چه بود و چه دردی از بریتانیا دوا کرد؟ چرا آمریکا و انگلیس و محمدرضای پهلوی علیه دولت مصدق کودتا کردند؟ پهلوی دوم چرا 16 آذر، دانشجویان را در دانشگاه به ضرب گلوله کُشت؟ آمریکا و انگلیس و فرانسه و اسرائیل و بقیه اراذل و اوباش جهان، چرا در مقابل خواست و انقلاب مردم ایران ایستادند و صف کشیدند و هشت سال جنگ را بر ما تحمیل کردند؟ منافقین چرا؟ فرقان، کومله، دمکرات و....

اکنون نظام سلطه پس از 45 سال تحقیر و تهمت و توهین و تهدید و تحمیل جنگ و ترور و تحریم و... و هر نوع خباثت و جنایتی که علیه ملت مظلوم و سرافراز ایران به کارگرفت، از جان ما چه می‌خواهد؟ آنها که پلیس‌شان سالانه هزار بی‌گناه می‌کشد و بیش از جمعیت‌شان اسلحه در دست مردمشان است و هزاران تجاوز به عنف در کارنامه دارند و ده‌ها میلیون گرسنه در کشورشان می‌میرند و بالاترین آمار دزدی و زندانی و خیانت و ناامنی و... را دارند از ایمان و امنیت مردم ما چه می‌خواهند؟ وقتی راهبه‌ها و زنان یهودی و زنان حجازی و ‌اندونزی و مالزی و حتی منافقین هم روسری دارند، چرا همین تکه پارچه روی سر دختران ما آنها را خفه کرده است؟ چرا هر کس که با آنها هم پیاله می‌شود مثل آنها می‌شود. از بالا توسری می‌خورد و به پایینی توسری می‌زند.
 
دیکتاتور کیست؟ 
کسی که دین و فرهنگ و لهجه و ورزش و سیاست و اقتصاد و دانش و... مردم خود را تحقیر و تمسخر کرده و در دامن دشمن نشسته و برای آب و خاک و پدر و مادر خود زبان دراز می‌کند؟ یا آنکه به قانون بی‌اعتناست و پاسخگوی کارهای اجتماعی خود نیست و در برابر مطالبه دیگران بی‌حوصله و فحاش و معتقد است، بدن مال خودش است! می‌خواهد آنچه که عقل و شرع برایش احترام قائلند و محافظ و مأمور گذاشته‌اند را رایگان به رهگذران بدهد. و نمی‌گوید اگر بدن مال اوست چرا نمی‌تواند از مرض و پیری و مرگش جلوگیری کند. یا دیکتاتور کسی است که گمان می‌کند مدرّس دانشگاهِ خوب، باید همفکر و هم حزبش باشد حتی کم سواد یا آنکه برای نوبل به سفیر سوئد رو زده باشد؛ و هر که غیر از این‌، بی‌سواد است حتی اگر استاد و دانشمند باشد. مداح هم به نظر او، هرگز نمی‌تواندphd بگیرد.
 
دیکتاتور کسی است که خرجش را سیا‌، ام آی6 یا موساد می‌دهد تا او برای وضعیت اقتصادی ایران مویه کند و مردم را به جان هم ‌اندازد. از بی‌دل و جرأتی‌، قاچاقی از کشور فرار کرده و مردم را به مبارزه و مقاومت دعوت می‌کند. خودش اسیر جهل و برده کدخداست ولی برای آزادی، صورتش را چنگ می‌کشد. می‌خواهد همه مثل او سر، پتی کنند و ایمانشان را با لاابالی او بسنجند. دیگری به زور فحش و آنچه لایق خودش است به حجاب می‌تازد و زنده باد آریا می‌گوید ولی هیچ‌اش به فرهنگ ایرانی نمی‌ماند. آن یکی به زور قمه و قداره، مغازه‌ها را تعطیل می‌کند یا به نامردی‌، در فضای مجازی نشانی منزل مردم به اوباش می‌دهد. دیکتاتور‌، جمهوری‌ستیزی است که در ختم زندگان شرکت می‌کند یا آنکه میترا استاد‌، آوین قادرزاده و شیلر رسولی را زن و کُرد و سنی نمی‌داند ولی برای دختری که سکته کرده یقه می‌دراند.
 
دیکتاتورها‌، مردم خود را با دیپلماسی التماسی و مذاکره با کدخدا و کاخ‌نشینی، عصبی و تحقیر کردند و کشور خود را با قرارداد «تقریباً هیچ» معطل و اقتصاد را ویران نمودند و اکنون موفقیت‌های پی در پی اقتصادی و دیپلماسی عزتمندانه و فعال و ارتقای ‌پرستیژ بین‌المللی و... دولت‌، به‌ویژه در همین سفر اخیر نیویورک را انکار‌، تحقیر‌، تمسخر یا تکذیب می‌کنند. مدعیانِ متلک‌گوی «زبان دنیا را بلدید؟» باید یاد بگیرند و مؤدبانه از دولتی که غیر از جبران دسته گل‌های آنها‌، توانست لوح‌های ربوده شده از رضاپهلوی و اصل و سود پول قرارداد چیفتن محمدرضا پهلوی و پول بلوکه شده را از معده آمریکا و انگلیس و کره بیرون بکشد‌، تشکر کنند. دیکتاتور کسی است که نمی‌تواند رها از توهمات و تعصبات خود بیندیشد. بی‌انصافی است که آزادانه در کشور‌، به مسئولین مرگ بر دیکتاتور می‌گوید و از خفقان و سرکوب می‌نالد. و کسانی‌اند که پس از یک سال هرزه‌گردی و هرزه‌گویی سیاسی برای به آشوب کشاندن ایران‌، از مردم سیلی خوردند و باز هم از رو نرفته‌اند؛ مثل آن احمقی که در مسیرش زمین خورد و تا مقصد سینه‌خیز رفت.

درباره نویسنده

لینک کوتاه خبر

نظر / پاسخ از