
یادداشت؛
چگونه پس از جنگ زندگی کنیم؟
صبوری، تحمل آسیبهای روحی و کنار آمدن با فقدانها، بخشی از واقعیت روزهای پس از جنگ است. در این میان، بازسازی روان، بازگشت به امید و ترمیم پیوندهای اجتماعی، نیازمند توجه ویژه و حمایت همهجانبه است.
به گزارش شبکه اطلاعرسانی «مرصاد»؛ جنگ، از هر نوع و در هر زمان، همواره با خود ویرانیهایی عمیق بر جان و روان انسان بهجا میگذارد. حتی اگر مستقیماً درگیر نبرد نبوده باشید، باز هم ممکن است از تأثیرات روانی آن در امان نمانده باشید. رزمنده، ساکن شهری در معرض حمله، عضوی از خانوادهای آسیبدیده، یا حتی یک شاهد دورادور باشید، همگی در معرض زخمی قرار دارید که شاید دیده نشود، اما احساس میشود.
در روزها و هفتههای پس از پایان جنگ ۱۲روزه میان ایران و رژیم صهیونیستی، بسیاری از مردم دچار نشانههایی شدهاند که متخصصان از آن به عنوان «اختلال استرس پس از سانحه» یاد میکنند. این اختلال نوعی واکنش طبیعی به تجربههایی شدیداً تکاندهنده است که روان انسان را از حالت تعادل خارج میکند. چنین تجربههایی ممکن است در قالب دیدن کابوسهای مکرر از صحنههای جنگ، یا به یاد آوردن ناگهانی آن لحظات با شنیدن صدایی بلند یا دیدن تصویری خاص بروز کند.
برخی از افراد پس از چنین رویدادهایی دچار اضطراب شدید، بیخوابی، تحریکپذیری یا حتی احساس بیحسی عاطفی میشوند. ممکن است میل شدیدی برای پرهیز از مکانهایی که یادآور جنگ هستند، یا حتی از گفتگو درباره آنچه رخ داده در فرد شکل بگیرد. بعضی نیز با احساسی سنگین از گناه زنده ماندن دست به گریبانند. اینکه چرا من زنده ماندهام و دیگران نه، پرسشی است که بارها در ذهنشان تکرار میشود.
این واکنشها نه تنها غیرعادی نیستند، بلکه نشانهای از این هستند که روان شما به یک تجربه شدید واکنش نشان داده است. اما اگر این نشانهها هفتهها یا ماهها ادامه پیدا کند و شما را از کار، خواب، روابط اجتماعی یا تصمیمگیریهای روزمره بازدارد، نیاز است برای درمان و کمک، اقدامی آگاهانه انجام شود.
نخستین گام برای بهبود، پذیرفتن واقعیت شرایط است. پنهان کردن احساسات، یا وانمود کردن به اینکه همهچیز عادی است، تنها دوره آسیب را طولانیتر میکند. صحبت کردن با کسانی که به شما نزدیکاند، از جمله خانواده، دوستان یا حتی افرادی که تجربه مشابهی داشتهاند، میتواند به کاهش بار روانی کمک کند. شما تنها نیستید و حرفزدن در چنین شرایطی، گامی مهم برای ترمیم روان است.
بازگشت به زندگی روزمره، هرچند بهصورت تدریجی و محدود، بسیار اهمیت دارد. شاید انجام کارهایی مانند خرید ساده یا پیادهروی در محله در ابتدا دشوار بهنظر برسد، اما همین فعالیتهای کوچک به مغز و روان این پیام را میدهند که زندگی ادامه دارد و میتوان دوباره تعادل را بازیافت.
دوری از اخبار و تصاویر مربوط به جنگ برای مدتی، ضرورتی انکارناپذیر است. مرور مداوم اخبار یا دیدن تصاویر دلخراش از حوادث، ذهن را در یک چرخه مداوم از بازسازی دردها قرار میدهد. به ذهن و روان خود اجازه دهید از فضای پرتنش خارج شود و به آرامش نسبی دست یابد.
تمرینهای آرامسازی بدن، مانند تنفس عمیق، مراقبه یا حرکات کششی ساده نیز میتوانند در کاهش نشانههای اضطراب نقش مؤثری داشته باشند. اختصاص دادن حتی ۱۰ دقیقه در روز به این تمرینها، به مرور تأثیرات مثبتی خواهد داشت.
اگر نشانهها ادامه یافت و شما احساس کردید از پس کنترل آنها بر نمیآیید، مراجعه به روانشناس یا روانپزشک اقدامی مسئولانه و شجاعانه است. در بسیاری از فرهنگها، متأسفانه مراجعه به متخصصان سلامت روان همچنان با برچسبهایی نادرست همراه است، اما حقیقت آن است که همانطور که برای زخمهای جسمی به پزشک مراجعه میکنیم، زخمهای روان نیز نیاز به درمان دارند.
انسان بودن یعنی تأثیر پذیرفتن از رویدادهای بزرگ و سنگین. اگر پس از جنگ، دچار نگرانی، ترس، غم یا بیقراری شدید، بدانید که اینها نشانه ضعف نیستند، بلکه نشانه روانی هستند که آسیب دیده و باید مراقبت شود. همدلی با خود، صبوری و آگاهی، راه نجات از رنجهای نادیدنی جنگ است. جنگ شاید تمام شده باشد، اما ترمیم روان، سفری آرام و تدریجی است که باید با احترام به خود، آن را آغاز کرد.
نویسنده: پویان احمدی؛ روانشناس
درباره نویسنده
لینک کوتاه خبر
نظر / پاسخ از
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نفری باشید که نظر میگذارید!