معراجیها؛
شهید «حمید حامدی» را بیشتر بشناسیم
شهید «حمید حامدی» در سال ۱۳۳۸ در یکی از محلههای مستضعفنشین شهر کرمانشاه به دنیا آمد، در هفتم مرداد سال ۱۳۶۱ در منطقه مرزی شلمچه و در دفاع از تجاوز ارتش بعث صدام به شهادت رسید.
شهید «حمید حامدی» در سال ۱۳۳۸ در یکی از محلههای مستضعفنشین شهر کرمانشاه به دنیا آمد، وی تحصیلات ابتدایی و دبیرستانی را به اتمام رسانید و برای ادامه تحصیل در انستیتو همدان به این شهر رفت.
حمید مدت دو سال در همدان به تحصیل اشتغال داشت و سپس برای مدت کوتاهی به کرمانشاه برگشت و موفق به اخذ فوق دیپلم در رشته مکانیکی شد.
حمید در این ادامه تحصیل به کار در رشته خودش (مکانیکی) نیز مشغول بود در این ایام با اوج گرفتن انقلاب اسلامی او نیز همگام با مردم در راهپیماییها و پخش اعلامیه فعالیت داشت و در جلسههای قرائت قرآن که در محل برگزار میشد، شرکت میکرد.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۹ با عشق و علاقه به سپاه و آرمانهای مکتبی آن به خدمت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی کرمانشاه در آمد و بعد از گذراندن دوره آموزشی در پادگان شهدا، مدت دوماه به جبهه گیلانغرب اعزام شد.
سپس در مناطق مختلف عملیاتی مثل منطقه نوسود و عملیات مطلعالفجر در شیاه کوه گیلانغرب و مشارکت در درگیریها با تروریستهای تجزیهطلب و منطقه جنوب کشور که نهایتاً در هفتم مرداد سال ۱۳۶۱ در منطقه مرزی شلمچه و در دفاع از تجاوز ارتش بعث صدام به شهادت رسید.
روحش شاد و یادش گرامی
متن وصیتنامه شهید حمید حامدی:
با سلام محترمانه خدمت پدر بزرگوار و مادر عزیزم از آنها حلال خواهی کرده و سلامتی و آخرت خیر برای آنها آرزو دارم.
امیدوارم که هر چه ناراحتی از من دیدهاید حلال کنید همچنین از برادر غیرتمندم و قوت قلبم (حبیب) تقاضامندم که آزارهایی که از من دیده نادیده بگیرد همچنین از خواهران معصوم و پاکم خواهانم ناراحتیهایی را که از من دیدهاند بر من حلال کنند.
از برادرم میخواهم از قول من از همه دوستان عزیزم محمد پورمختار، یزدان امیرآخوندی و رضا گودینی و برادر رئیسیان و سایر برادران حلالخواهی کنی تا وقتی که زنده بودم خیری از من ندیدید حالا هم که دارم میروم میخواهم دوباره شما را به زحمت بیاندازم و آن اینکه حدودا چهار سال نماز و روزه قضا دارم نمیدانم با چه رویی از شما بخواهم که کسی را اجیر بگیرید و نمازها و روزههای مرا به جا بیاورد.
در پایان از همه دوستان عزیزم و پدر و مادر مهربان و خواهران و برادران عزیزم خداحافظی میکنم، بدهکاری ندارم مطالب دیگر نیز نوشتهام که آن را در ساک خودم در داخل کمد پایین اطاق میهمانخانه گذاشتهام آن را نیز مطالعه کنید.
من میروم تا خون خود را برای ریشه کن کردن ظلم در راه خدا بدهم ما پا برهنهها با ظالمان و ما هابیلیان با قابیلیان اعلام جنگ دادهایم و تا پیروزی نهایی انقلاب مستضعفان و اسلام به رهبری امام زمان(عج) و نایب بر حقش امام خمینی این جنگ ادامه دارد.
انتهای خبر