
ماجرای تلخترین روز کاری کادر درمان کرمانشاه چیست؛
روایتی از حمله صهیونیستها به بیمارستان فارابی کرمانشاه
کارشناس تجهیزات پزشکی بیمارستان فارابی استان کرمانشاه بیست و ششم خردادماه را تلخترین و پرتلاطمترین روز کاری خود خواند و در این مصاحبه از وقایع آن روز تلخ در جنگ ۱۲ روزه و انفجارها در بیمارستان فارابی، سخن گفت.
صدف نظری در گفتگو با خبرنگار گروه اجتماعی شبکه اطلاعرسانی «مرصاد»؛ بیست و ششم خردادماه را تلخترین و پرتلاطمترین روز کاری خود خواند و در این مصاحبه از آن روز تلخ که در حین انفجارها در جنگ ۱۲ روزه در بیمارستان فارابی اتفاق افتاد و تجربه کرد، سخن گفت.
وی اظهار داشت: بیست و ششم خردادماه، سه روز پس از آغاز جنگ تحمیلی ۱۲ روزه، به نظر میرسید همچون روزهای عادی کاری آغاز شود، که به ناگاه به یکی از تلخترین و بحرانیترین روزهای کاری تبدیل شد.
کارشناس تجهیزات پزشکی بیمارستان فارابی کرمانشاه، در این خصوص بیان کرد: ما اطلاعی از وقوع چنین حادثهای نداشتیم و هیچکس انتظار نداشت که چنین رخدادی پیش آید.
نظری در ادامه توضیح داد: واقعاً هیچکس تصور نمیکرد که بیمارستان یا اطراف آن در معرض حملهای به این شدت قرار گیرد، ما کاملاً در حال انجام کارهای روزمره خود بودیم و روزمان را مانند همیشه سپری میکردیم.
وی افزود: من خودم در آن لحظه به قسمت اداری رفته بودم و مشغول انجام امور اداری بودم، چند امضا برای انجام امور لازم بود، در همین حین ناگهان صدای مهیبی به گوش رسید؛ ساختمان به شدت لرزید و همه شیشهها شکستند؛ در آن لحظه، همه چیز به هم ریخت و ما با هراس شروع به دویدن کردیم.
نظری توضیح داد: با تعدادی از همکاران به سرعت وارد راهرو شدیم و در کنار یکی از دیوارها پناه گرفتیم، اما آنچنان در شوک بودیم که حتی نتواستیم روی زمین بنشینیم و کنار یکی از بیماران ایستاده بودیم هنوز در شوک این انفجار اول بودیم که انفجار دوم هم رخ داد و باز هم شیشهها شکست.
وی گفت: صدای جیغ و فریاد بچهها و بیمارانی که در بیمارستان حضور داشتند، فضا را پر کرده بود؛ من به سمت بخش تصویربرداری حرکت کردم که از نظر فاصله، نزدیکترین بخش درمانی به قسمت اداری بود، قصد داشتم ببینم آیا میتوانم به کسی کمک کنم.
نظری با بیان اینکه در همین مسیر، انفجار سوم نیز به وقوع پیوست، بیان کرد: هنگامی که در حال حرکت در راهرو بودم، انفجار سوم رخ داد و شیشههای راهرو به زمین افتاد، در همین لحظه، رئیس بیمارستان را دیدم که شجاعانه ایستاده و همکاران و بیماران را هدایت میکرد.
وی ادامه داد: همکارم به ما گفت که از کنار شیشهها عبور کنیم و از آن مسیر خارج شویم؛ من از او پرسیدم که دقیقاً چه اتفاقی افتاده؟ او در جواب گفت که نمیداند و بهتر است که به جایی دیگر برویم؛ بنابراین من به راه خود ادامه دادم و به سمت بخش تصویربرداری رفتم؛ آنجا، مردی روی زمین افتاده بود و هر کسی در حال کمک به دیگری بود.
کارشناس تجهیزات پزشکی بیمارستان فارابی کرمانشاه اضافه کرد: به یکی از بیماران کمک کردم تا بلند شود، خواستم برایش ویلچر بیاورم، اما او گفت که خودش میتواند راه برود؛ من او را کمک کردم و در حالی که از راهرو عبور میکردیم، انفجار چهارم رخ داد، در آن لحظه ما برای اولین بار روی زمین دراز کشیدیم و پناه گرفتیم.
وی افزود: پس از چند دقیقه به همراه دیگر همکاران به سمت حیاط بیمارستان حرکت کردیم که در حیاط نیز انفجار پنجم رخ داد و دود غلیظ همه جا را پر کرده بود.
کارشناس تجهیزات پزشکی بیمارستان فارابی استان کرمانشاه ادامه داد: هنگامی که به حیاط رسیدیم، رئیس بیمارستان، به ما پیوست در آن لحظه حدود هفت دقیقه از زمان انفجار گذشته بود.
وی افزود: رئیس بیمارستان به سمت بخش آیسییو حرکت کرد و ما هم همراه او راهی شدیم، شجاعت او به ما نیز قوت قلب داد؛ وقتی وارد راهروها شدیم، صحنههایی که دیدیم واقعاً دلخراش بود.
نظری توضیح داد: شیشهها شکسته بودند، دستها خونین و دیوارها ترک خورده بودند، تختها جا به جا شده بودند، وقتی به آیسییو رسیدیم، میزان تخریب در آنجا از همه بخشها شدیدتر بود؛ به شدت نگران بودم که هیچیک از بیماران زنده نمانده باشند؛ اصلاً تصور نمیکردم بتوانیم کسی را از آنجا خارج کنیم.
وی افزود: تختهای کاذب بر سر بیماران بیهوش فرو ریخته بودند، پرستار آیسییو، خود نیز آسیب دیده بود، بیماران همه بیهوش بودند و تکههای شیشه و سقف بر بدنشان افتاده بود و واقعاً صحنهای تلخ و دردناک بود.
نظری ادامه داد: همکارانی که به محل رسیدند، بیمارانی را که برای حیات نیاز به دستگاه نداشتند را یا در آغوش گرفته بودند یا روی ویلچر قرار داده بودند، صحنهها مشابه صحنههای جنگ تحمیلی بود که ما در فیلمها میدیدیم؛ بیمارانی که در بخش آیسییو بودند، برای تنفس به دستگاه وصل بودند و امکان جدا کردن آنها از ونتیلاتور وجود نداشت و باید با دستگاه منتقل میشدند.
وی اضافه کرد: همزمان آمبولانسهای اورژانس هم به محل رسیدند، کارشناسان بیهوشی و پزشکان به محل وارد شدند، بیمارانی که قابل انتقال بودند، با تمهیدات لازم به بیمارستان امام رضا (علیهالسلام) منتقل شدند؛ در نهایت، آیسییو به طور کامل تخلیه شد.
نظری افزود: کار در بیمارستان فارابی به اینجا ختم نشد، ما از ساختمان بیرون آمدیم، اما هنوز اطمینان نداشتیم که انفجار دیگری رخ ندهد اصلاً نمیدانستیم منبع دقیق انفجارها کجا بود حتی شک داشتیم که ممکن است انبار مهمات یا چیزی مشابه در نزدیکی ما باشد، واقعاً در شرایطی از ترس و استرس شدید، مشغول به کار بودیم.
نظری گفت: شخصاً احساس میکنم که در آن روز نتوانستم کار خاصی انجام دهم؛ بیشتر همکاران دیگر بودند که واقعاً برای نجات جان بیماران جانفشانی کردند؛ بعد از آن حادثه، به بررسی تجهیزات حیاتی بیمارستان پرداختیم تا مطمئن شویم که آسیبی ندیدهاند.
کارشناس تجهیزات پزشکی بیمارستان فارابی استان کرمانشاه در ادامه توضیح داد: اولین اولویت ما بررسی دستگاه اکسیژنساز بود، آن را خاموش کردیم تا در صورت وجود هرگونه نشتی یا خطر احتمالی، شرایط تحت کنترل قرار گیرد، سپس به سراغ دستگاه امآرآی رفتیم تا مطمئن شویم که آسیب ندیده است، باید همه چیز را مدیریت میکردیم، حتی در حالی که در شوک بودیم.
نظری تأکید کرد: شوک حادثه هیچگاه مانع از پیگیری وظایف تخصصی نشد، در روزهای پس از حادثه، ما مجبور بودیم بخشها را تخلیه کنیم، بازسازی کنیم، تجهیزات را بررسی کنیم، برآورد خسارت انجام دهیم و با مسئولان مکاتبه کنیم؛ حجم کار در روزهای بعد از روز حادثه هم بیشتر بود.
وی افزود: پس از حادثه هر روز صبح میآمدیم و تا غروب در بیمارستان میماندیم، در حالی که هنوز شهر در وضعیت بحرانی قرار داشت و صدای انفجارها قطع نمیشد، در آن شرایط حتی کارگران برای انجام کارهای تعمیر و نظافت حاضر به کار نمیشدند و میترسیدند اما ما هر روز به بیمارستان برمیگشتیم.
کارشناس تجهیزات پزشکی بیمارستان فارابی استان کرمانشاه افزود: نام من در اخبار مطرح شد، اما واقعاً همه همکاران به طرز شگفتانگیزی زحمت کشیدند، از پرستاران گرفته تا نیروهای اداری و پشتیبانی، همه دست به دست هم دادند تا بیمارستان را ظرف چند روز به حالت اولیه برگردانند و به نظر من، همه همکارانم شایسته تقدیر هستند.
وی اشاره کرد: احمدی، مسئول داروخانه بیمارستان، همان لحظات اول حادثه به من گفت: «چرا اینجایی؟مگر بچه کوچیک نداری؟» من پاسخ دادم: «مگر خودت بچه کوچیک نداری؟» او گفت: «دختر تو سه ساله است و منتظرت میماند، بچه من کوچکتر است و من را به خاطر ندارد».
نظری ادامه داد: همسر من هم کارشناس تجهیزات پزشکی است؛ حدود ۱۲ یا ۱۳ دقیقه بعد از انفجار خود را به بیمارستان رساند؛ وقتی او را دیدم، به او گفتم: «برو بیرون، اگر اتفاقی افتاد، حداقل یکی از ما باید زنده بماند تا برای برکه -فرزندمان- بماند»؛ اما او قبول نکرد و کنار من ماند و به بیماران کمک کرد.
وی افزود: وقتی همسرم رسید، به یاد خانواده و دخترم افتادم، قبل از آن، تمام توجه و انرژیام به بیماران معطوف شده بود؛ ترس داشتم، اما نه از مرگ، بلکه از اینکه بیمارانی که بیهوش بودند یا بیمارانی که قادر به فرار نبودند، در بیمارستان بمانند.
نظری با اشاره به جنبههای انسانی این بحران گفت: وقتی وارد حیاط بیمارستان شدیم و دیدم که بیماران روانی همگی بیرون آمدهاند، خیالم راحت شد، چون در بخش روانپزشکی، درها قفل هستند و بیماران نمیتوانند خودشان خارج شوند اما در لحظه انفجار، هر پرستار چند بیمار را با خود بیرون آورده بود.
وی تأکید کرد: هیچکسی در آن لحظات به فکر خودش نبود و فقط نجات دادن و کمک به دیگران در اولویت قرار داشت، آن لحظه هیچ نقابی بر چهره هیچکس نبود، وقتی به آیسییو رسیدم، در ذهنم تنها یک فکر بود، اینکه باید بیماران را بیرون بیاوریم؛ نمیدانم این انرژی برای کار از کجا میآمد، فقط میرفتیم و به کمک ادامه میدادیم.
نظری در توصیف تأثیر روانی حادثه گفت: این روزها وقتی به همکارانم نگاه میکنم، یک حس خاص میان ما وجود دارد، انگار از خدا تشکر میکنیم که همدیگر را سالم میبینیم، این حادثه باعث شد بیشتر قدر یکدیگر را بدانیم و بیشتر بفهمیم که چقدر برای همدیگر ارزشمندیم.
کارشناس تجهیزات پزشکی بیمارستان فارابی استان کرمانشاه اضافه کرد: قبل از این حادثه، بیمارستان فارابی برای ما به منزله خانه دوم بود، اما پس از آن، این حس بسیار عمیقتر شد، اینجا فقط یک محل کار نیست اینجا جایی است که ما به هم تکیه میکنیم، جان انسانها دست ماست و با هم قویتر هستیم.
وی در پاسخ به اینکه آیا این حادثه باعث شده که از ادامه مسیر دلسرد شود گفت: نهتنها دلسرد نشدم، بلکه انگیزهام بیشتر شده است؛ احساس میکنم ما یک مسئولیت بزرگ بر دوش داریم و حالا بیشتر از هر زمان دیگری حس میکنم حضورمان ضروری است و برای نجات جانها نقشآفرین است.
نظری با اشاره به وضعیت بیماران روانی گفت: برخلاف سایر بیماران، بسیاری از بیماران روانی هیچکس را ندارند، حتی بعد از این حمله، برخی از خانوادهها برای دیدار و بردن آنها نیامدند؛ در همان لحظات اولیه، رئیس بیمارستان مریضهایی را در حیاط ویزیت کرد، دارو تجویز کرد و آنها را تحویل خانوادههای خود داد.
وی تأکید کرد: تعدادی از بیماران، شاید بین ۱۰ تا ۲۰ نفر، بودند که هیچکس از خانوادهشان سراغشان نیامد، آنها واقعاً بیپناه بودند، بنابراین تمام تلاشمان را کردیم تا در مدت سه یا چهار روز بخش روانپزشکی را بازسازی کنیم و آنها را به فارابی برگردانیم.
کارشناس تجهیزات پزشکی بیمارستان فارابی استان کرمانشاه افزود: واقعاً آن لحظات شبیه به میدان جنگ تحمیلی بود، وقتی وارد آیسییو شدم دیدم همکارم در حراست بیمارستان، یک بیمار را در آغوش گرفته بود و به سمت بیرون میبرد، لباسهای او خونی شده بود، اما اصلاً برایش مهم نبود، تنها چیزی که برایش اهمیت داشت، نجات جان بیمار بود.
نظری در ادامه به نام برخی از همکارانی که در آن روز با جان و دل کمک کردند، اشاره کرد و گفت: رجبی، انباردار بیمارستان، با ویلچر از یک بخش دیگر بیمار را آورد، خالوندی، مسئول IT بیمارستان، که هیچ مسئولیتی در آن لحظات نداشت، در وسط حادثه آمده بود تا کمک کند؛ معتقدم همه این افراد باید دیده شوند و نام آن ها در رسانهها مطرح شود.
وی تأکید کرد: گراوند، مسئول بحران بیمارستان، از اولین لحظه تا آخرین لحظه بیمارستان را ترک نکرد، حتی روزهای بعد هم تمام تلاش خود را برای حمایت از کارکنان و بیماران انجام داد؛ دکتر ابراهیمی، رئیس بیمارستان در اولین لحظه با شجاعت عمل کرد و ما را با خود همراه کرد.
نظری ادامه داد: کریمی و حسنوند، پرستاران ما در کمتر از یک ساعت پس از حادثه، اورژانس را دوباره راهاندازی کردند، در شرایطی که شیشهها و آوار روی زمین ریخته بود، آنها آن مکان را جارو کردند و آماده پذیرش بیماران شدند.
وی در ادامه گفت: خیلی از همکاران به طور گمنام و بینام در آن روزها فداکاری کردند؛ همان روز و روزهای بعد، همه تلاش کردند که بیمارستان تعطیل نشود، تنها خواسته ما این بود که فارابی زنده و سرپا بماند.
نظری در پاسخ به اینکه آیا پس از حادثه دیدگاهش نسبت به زندگی تغییر کرده است، گفت: قطعاً؛ وقتی از مرز نابودی میگذری و دوباره برمیگردی، تازه قدر نفس کشیدن، دیدن عزیزانت و بودن همکارانت را میفهمی و انگار که با چشم دیگری به دنیا نگاه میکنی.
وی افزود: برای من، بعد از آن حادثه، این حس تقویت شد که ما تنها کارکنان بیمارستان نیستیم، ما پناه بیماران هستیم، پناه آنهایی که هیچکس را ندارند و اگر ما نباشیم، کسی نیست که برای آنها کاری کند، مخصوصاً در بخش روانپزشکی.
کارشناس تجهیزات پزشکی بیمارستان فارابی استان کرمانشاه اضافه کرد: بسیاری از بیماران روانی حتی بعد از حادثه هم هیچ خانوادهای نداشتند، بیمارستان برایشان خانه است؛ ما برای آنها خانوادهایم، پس از آن روز بیشتر از همیشه حس میکنم که فارابی فقط یک محل کار نیست.
وی اشارهای به تماس خود با خانواده داشت و گفت: دقیقاً بعد از انفجار سوم یا چهارم بود که مادرم تماس گرفت، گفت: «صدای انفجار نزدیک شما نیست؟» ناچار بودم به او دروغ بگویم و به مادرم گفتم: «نه، چیزی نیست؛ نگران نباشید، ما پناهگاه داریم»؛ در حالی که اصلاً چنین پناهگاهی نداشتیم.
نظری افزود: فقط میخواستم دل مادرم آرام شود، بعد از آن تماس، گوشی از دستم افتاد و به دلیل قطع خطوط ارتباط تلفنی تا ساعتها نتواستم با آنها تماس بگیرم، آنها هم در اضطراب و نگرانی بودند که آیا من به پناهگاه رسیدم یا نه؛ آن روز واقعاً برای خانوادهها هم کابوس بود.
وی در پاسخ به اینکه چرا در آن لحظه فرار نکرد، با سکوتی سنگین و جملهای عمیق گفت: نمیدانم؛ فقط میدانستم که بیمارانی هستند که نمیتوانند فرار کنند؛ ذهنم فقط به بخش بیماران روانی معطوف بود که تقریباً محبوس هستند فقط همین.
کارشناس تجهیزات پزشکی بیمارستان فارابی استان کرمانشاه در ادامه گفت: در آن لحظات، دیگر جایی برای فکر کردن نبود، فقط واکنش بود و فقط زمان عمل بود، فقط انسانیت بود، بی هیچ نمایشی، هیچ نقشی در کار نبود و هیچکس به آینده فکر نمیکرد؛ فقط لحظهای بود که باید به آن عمل میکردیم، صرف نظر از خطر، صرف نظر از ترس.
نظری در پایان یادآوری کرد: این تلاشها تنها از یک نفر نبوده است، واقعاً امیدوارم که این تلاشها فقط به نام من مطرح نشود خیلی از همکاران من بودند که در آن لحظات به شدت کمک کردند، اما گمنام ماندند.
به گزارش شبکه اطلاعرسانی «مرصاد»؛ حادثه روز ۲۶ خرداد، نهتنها یک آزمون برای تجهیزات و ساختمانهای بیمارستان فارابی، بلکه آزمونی برای وجدان و همدلی انسانها به شمار میآید در میان انفجارها آنچه که باقیماند، روح بزرگ کادر درمان بیمارستان فارابی کرمانشاه بود.
کارکنان بیمارستان فارابی کرمانشاه نشان دادند که در تاریکترین لحظات، روشنترین جلوههای انسانیت از دل فداکاری، همبستگی و مسئولیتپذیری برمیخیزد؛ آنچه که آنان انجام دادند، فقط یک واکنش نبود؛ بلکه یک انتخاب آگاهانه برای ماندن، برای کمک، و برای زنده نگه داشتن امید بود.
انتهای خبر/
لینک کوتاه خبر
نظر / پاسخ از
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نفری باشید که نظر میگذارید!