معراجیهای کرمانشاه؛
لبخندی كه لرزه بر دل دشمن انداخت
شهید «فریدون احمدی» چهاردهمین شهید مدافع حرم از استان كرمانشاه است كه در راه دفاع از حریم كبریایی اهل بیت (ع) به درجه رفیع شهادت نائل آمد، شهیدی كه در هنگام اسارت، لبخندش لرزه بر دل دشمنان انداخت.
به گزارش شبکه اطلاعرسانی «مرصاد»؛ با آغاز جنگ تکفیریهای داعش علیه مردم و دولتهای عراق و سوریه و حضورشان در نزدیکی مرزهای کشورمان، این گروهک تروریستی عملا زنگ خطری برای جمهوری اسلامی ایران بود.
آن روزها تکفیریهای داعش با حمایت آمریکا و اسرائیل دنبال آن بودند که به مرزهای ایران نیز تجاوز کنند اما شیرمردان ایران و مدافعان حرم اجازه نزدیک شدن به مرزهای کشورمان را به این جنایتکاران ندادند.
مدافعان حرم داوطلبانه پای در میدان نهادند و از حریم مرزهای ایران دفاع کردند، آنها از جان خود گذشتند تا چشم طمع حرامیهای داعش بخشکد و دستان پلیدشان از آب و خاک این سرزمین دور بماند.
شهید فریدون احمدی یکی از همین شیرمردانی بود که برای دفاع از حریم اهل بیت و حفظ امنیت کشور به نبرد با تکفیریهای داعش پرداخت و سرانجام به آرزوی خود که شهادت بود نائل آمد.
فرزندان این شهید والامقام، «کوثر» و «جواد» احمدی از خاطرات روزهای شیرین با پدر بودن گفتند، از روزهایی که پدر مثل شیر پشتشان بوده و امروز آنها نیز همین صلابت را از او به ارث برده اند.
پدرم سنگ صبورم بود
کوثر احمدی دختر شهید فریدون احمدی در ابتدای این گفت و گو، پدرش را سنگ صبورش معرفی میکند و میگوید: من هر وقت میخواستم با کسی درد دل کنم با پدرم این کار را انجام میدادم، به او بسیار نزدیک بودم و رابطه ما فراتر از رابطه پدر و دختر بود.
وی ادامه داد: پدرم ما را به گونهای تربیت کرده بود که هر مشکلی برایمان پیش میآمد به او مراجعه میکردیم و از پدر کمک میخواستیم، او هم به بهترین شکل ما را کمک میکرد.
خانم احمدی از اعزام پدرش به سوریه هم گفت و افزود: بعد از اینکه چند سال پیش مانع رفتنش به سوریه شدیم در دفعه آخر وی ماجرای رفتنش را مخفی نگه داشت تا کارهای اعزامش درست شود و آن زمان بود که ابتدا به مادرم موضوع را اطلاع داد؛ من وقتی مادرم را چند روزی گرفته و پریشان دیدم با اصرار از او خواستم علت ناراحتیش را بگوید و آنجا بود که موضوع رفتن پدر را متوجه شدم.
دختر شهید احمدی یادآوری کرد: وقتی با پدرم صحبت کردم و خواستم از رفتن منصرفش کنم او برای اینکه دلم آرام بگیرد گفت؛ در عملیاتها شرکت نمیکند و تنها در پشت جبهه به مداوای مجروحان میپردازد، چون پدرم دورههای پزشکی را طی کرده بود.
وی ادامه داد: پدرم حدود ۳۷ روزی در سوریه بود و در این مدت تقریبا یک روز در میان با هم صحبت میکردیم و ارتباط داشتیم و یادم میآید همیشه به من تاکید میکرد که مواظب مادرم باشم و او را تنها نگذارم چون حدود یکسال پیش ازدواج کرده بودم.
کوثر احمدی از لحظهای که خبر اسارت پدر را به او دادند هم سخن گفت، لحظهای که تلخی آن را هنوز هم احساس میکند.
وی گفت: بعد از اینکه ارتباط ما با پدر سه چهار روزی قطع شد خبر اسارت پدرم را دادند، اسارتی که در آن به پدر بسیار سخت گذشت به گونهای که وزنش از حدود ۱۱۰ کیلو به ۶۰ کیلو تقلیل پیدا کرده بود.
دختر شهید احمدی در خصوص نحوه برقراری ارتباط با پدرش نیز گفت: بعد از مدتی، پدرم با فرد زندانبان که او را حاجی بابا صدا میزدند توانست ارتباط برقرار کرده و وی را متقاعد کند به وسیله گوشی و از طریق شبکههای اجتماعی برای ما صوت و عکس ارسال میکرد که همین باعث شده بود دل ما آرام بگیرد.
وی همچنین از روز قطع ارتباط با پدر میگوید: ۱۵ بهمن سال ۹۵ بود که ارتباط ما با پدر قطع شد، بعد از چند ماه خبر آمد که یکی از همرزمان پدر موفق شده از دست داعش فرار کند و متعاقب آن عدهای از اسرا را نیز مبادله کردهاند و همین دلمان را قرصتر از قبل کرد که حتما پدرم هم جزو اسرای مبادله شده است اما صد افسوس که اینگونه نبود.
خانم احمدی افزود: تقریبا اواسط خرداد سال ۹۶ که عمویم برای پیگیری کارهای پدر به تهران رفته بود و آن جا خبر شهادتش را دادند تا امیدهای ما به ناامیدی تبدیل شود.
دختر شهید احمدی در پایان گفت: پدرم یکی ۲ سال پیش از اعزام به سوریه عنوان کرده بود که من حداکثر تا ۲ سال دیگر بیشتر زنده نیستم، این حرفش ابتدا همه ما را ناراحت کرد اما الان که به آن روزها فکر میکنم میبینم که پدر جزو مقربان درگاه خداوند بود، او بهترین روزیها که شهادت است نصیبش شده بود و خوشحالم که به آرزویش رسیده است.
پدرم به اسم مأموریت در تهران راهی سوریه شد
جواد احمدی پسر شهید فریدون احمدی نیز در گفت و گو با ایرنا، میگوید: بعد از اینکه یکبار به خاطر مخالفت ما از رفتنش به سوریه جلوگیری شد برای بار دوم به اسم ماموریت و کار اداری در تهران راهی سوریه شد تا به خاطر اعتقاداتش با دشمن بجنگد.
وی در ابتدای گفت و گوی خود، پدرش را فردی صبور، خوش اخلاق و مهربان توصیف کرد و گفت: پدرم شجاع بود و در عین حال مهربان، به گونهای که هرگز لبخند از روی لبش پاک نمیشد.
پسر شهید احمدی ادامه داد: پدرم در خوش اخلاقی زبانزد بود و در ۲۰ سالی که همراه با وی بودم هرگز عصبانیتش را ندیدم، او بهترین دوست من و خواهرانم بود.
وی، ولایت مداری و عمل به توصیههای رهبری را از دیگر خصوصیات پدرش عنوان میکند و میگوید: قبل از عملیاتی که منجر به اسارت پدرم شد یکی از همرزمانش از وی کلیپی تهیه میکند و در آن از پدرم میپرسد، چه خبر؟ پدرم پاسخ «جانم فدای رهبر» به او میدهد.
پسر از هنگام رفتن پدر به سوریه برای دفاع از حریم اهل بیت (ع) نیز سخن گفت و افزود: روز ۲۸ بهمن سال ۹۴ بود که پدرم گفت قرار است برای یک ماموریت عازم تهران شود، وقتی به تهران رسید با ما تماس گرفت و گفت ماموریت او در سوریه است و قصد رفتن به این کشور و مبارزه با داعش را دارد.
جواد که خود نیز از طریق پایگاههای بسیج پیش از پدر قصد رفتن به سوریه را داشته است، ادامه داد: وقتی از پدرم پرسیدم که چرا میخواهی به سوریه بروی؟ پاسخش این بود که خودت چرا میخواستی بروی؟ و من همانجا بود که نتوانستم چیزی بگویم.
وی همچنین از رشادت پدرش نیز سخن گفت و اینکه چگونه در اسارت موفق شده یکی از عملیاتهای مهم دشمن را لو بدهد تا کوردلان زمان نتوانند به خواسته و هدف خود برسند.
پسر شهید احمدی گفت: پدرم در مدتی که آن جا اسیر بود توانسته بود مقداری زبان عربی یاد بگیرد و در حین گفت و گوی تروریستها متوجه میشود که قرار است بیمارستانی را داخل شهر حلب بمباران کنند از همین رو با گوشی موبایل حاجی بابا همان زندانبان پیر و با زبان کردی موضوع را به ما اطلاع داد و ما هم ماجرا را به تهران گزارش کردیم تا از این عملیات که قرار بود چند روز دیگر انجام شود جلوگیری گردد.
پسر این شهید والامقام یادآور شد: پدرم بسیار شجاع بود، شجاعتی کم نظیر که باعث شد در لحظه اسارت لبخند معناداری بر لب داشته باشد، لبخندی که لرزه بر اندام و دل دشمن انداخت.
وی اضافه کرد: پدرم در تاریخ ۲۹ آذر ۹۲ در عملیات خان طومان به اسارت تکفیریهای داعش درآمد، در روز ۱۵ بهمن ۹۵ و همزمان با سالروز ولادت حضرت زینب (س) شهید شد، روز ۱۲ خرداد ۹۶ خبر شهادتش را به ما دادند.
پسر شهید احمدی در پایان چشم انتظاری ۱۴ ماهه برای بازگشت پدر را سختترین دوران و روزهای زندگی خود میداند و میگوید: از رفتن پدر ناراحتم ولی اینکه توانست به آرزویش برسد دلم را آرام میکند، شهادت حق پدرم بود و جز روزی شهادت اگر نصیبش میشد باید ناراحت میشدم.
از شهید فریدون احمدی ۲ فرزند دختر به نامهای کوثر و زهرا و یک فرزند پسر به نام جواد به یادگار مانده است.
استان کرمانشاه در راه دفاع از حریم اهل بیت (ع) ۱۵ شهید را تقدیم اسلام کرده است.
انتهای خبر/