یادداشت؛
قدرت بزرگ ایران برخاسته از آموزههای قرآنی
قدرت ایران در برابر جهانیسازی آمریکا نه قدرت اتمی است و نه اسلحههای مدرن و نه منابع وفور اقتصادی ایران است، قدرت بزرگ ایران ایدئولوژی برخاسته از آموزههای قرآن است.
به گزارش شبکه اطلاعرسانی «مرصاد»؛ امروز یک نگاه در حاکمیت کشور به دنبال این است که مشکل ایران با آمریکا را حل کند و در نهایت با یک زندگی مسالمتآمیز و ارتباط متقابل به دشمنیهای چهل و شش ساله ایران و آمریکا پایان دهد این دیدگاه یک توهم بیش نیست و قطعا تحققناپذیر است، البته به یک شرط امکانپذیر است که رفتار ایران به پیش از انقلاب اسلامی برگردد و رژیمی کاملاً وابسته به آمریکا در ایران حاکم شود، نامش مهم نیست جمهوری اسلامی یا مشروطه سلطنتی یا جمهوری تنها باشد.
اینکه میگوییم برقراری یک رابطه دوجانبه مسالمتآمیز با آمریکا امکانپذیر نیست نه به خاطر این است که جنگطلب هستیم و یا احساسمان این است که جریان انقلابی حیاتش در گرو جنگیدن با آمریکا است، این دیدگاه دقیق بر اساس واقعیتهای موجود در نظام حکمرانی آمریکا و ایران شکل گرفته است.
ایران اسلامی پس از چهل و شش سال تبدیل به یک کشور هژمونی منطقهای با گفتمان جهانشمول شده و در برابر هژمونی جهانی نظام سلطه به سرکردگی آمریکا صفآرایی کرده و توانسته به تنهایی در برابر نظم جهانی مورد نظر آمریکا قد عَلَم کند، ایران با اقدامات راهبردی خود موفق شده سلطه جهانی آمریکا را به چالش بکشاند.
هیچکدام از اقدامات آمریکاییها نتوانسته ایران را از مسیری که در پیش گرفته باز دارد، آمریکاییها پس از ناکامیهای خود در پیادهسازی طرح خاورمیانه بزرگ و پروژه قرن ۲۱، پروژه نرمالسازی ایران انقلابی را در پیش گرفتهاند، این پروژه در دولتهای یازدهم و دوازدهم به طور جدی توسط آمریکاییها در دستور کار قرار گرفت.
در دولت سیزدهم با ایجاد آشوب و درگیری از جمله فتنه پاییز ۱۴۰۱ و پس از آن جنگ ارزی در زمستان ۱۴۰۱ شکل دیگری یافت و در دولت چهاردهم با روی کار آمدن دولت اصلاحطلب با نفوذ موریانهای به دنبال همان اهداف؛ یعنی نرمالیزهکردن ایران است.
از نظر آمریکاییها انقلاب اسلامی ایران از سه جهت در برابر اهداف راهبردی آنها برای بسط حاکمیت خود در منطقه غرب آسیا و حتی جهان ایستاده است و مانع تراشی میکند:
۱. مخالفتهای مستقیم نظام جمهوری اسلامی ایران با سلطهگری آمریکا
۲. سامان دادن محور قدرتمند مقاومت
۳. الگو شدن انقلاب اسلامی و نظام ایران برای کشورهای منطقه.
جمهوری اسلامی با عملیاتیکردن سه برنامه فوق تثبیت و تشکیل هژمونی جهانی آمریکا را با مشکل اساسی مواجه کرده است، اگر بگوییم امروز مهمترین مشکل در پیشِ روی آمریکا برای دستیابی به اهداف سلطهگرانهاش در جهان، ایران اسلامی است سخنی به گزاف نگفتهایم. شاید کشورهای قدرتمندی همچون روسیه را از نظر نظامی و چین را از نظر اقتصادی اثرگذارتر از ایران در برابر سلطه گری آمریکا در جهان بدانند.
در حالی که این طور نیست، درست است که روسیه و چین دو قدرت بزرگ جهانی هستند که هر کدام می توانند مشکلاتی را برای آمریکا ایجاد کنند؛ ولی نکته مهم این است که این دو کشور از تمدنی و فرهنگ غالب نمیتوانند برای آمریکا مشکلی ایجاد کنند و در نتیجه رویارویی آمریکا با هر کدام از این دو قدرت بزرگ به مراتب از چالشی که ایران در برابر جهانیسازی آمریکا ایجاد کرده آسانتر است.
واضحتر بگویم هژمونی قدرت ایران در برابر جهانیسازی آمریکا نه قدرت اتمی است و نه اسلحههای مدرن و نه منابع وفور اقتصادی ایران است، قدرت بزرگ ایران ایدئولوژی برخاسته از آموزههای قرآن است که هر نوع سلطهگری و سلطهپذیری را نفی میکند و با این ایدئولوژی رهایی بخش موجودیت فرهنگی آمریکا بر جهان را که ریشه اصلی قدرتبخشی او است با چالش روبرو میکند.
هدف اصلی آمریکا از جهانیسازی این است که همه ملتها و همه کشورها در هر نقطه از جهان هستند زیست آمریکایی داشته باشند، لازمه زیست آمریکایی پذیرش فرهنگ و سبک زندگی آمریکا است.
اگر آمریکا از طریق سازمانهای بینالمللی همچون یونسکو که سند ۲۰۳۰ از مصادیق آن است توانست نفوذ فرهنگی خود را به سراسر جهان گسترش دهد در سایر ابعاد نیز حکومت کردن بر جهان برایش آسان خواهد بود، اما اگر در این بسط فرهنگی خود توفیقی به دست نیاورد سایر موفقیتهایش نه کافی است و نه پایدار.
مشکل اصلی آمریکا با جمهوری اسلامی ایران در همین نقطه است، راهی که ایران به سوی جهان گشوده راه روشنی است که پرتو آن آیات قرآن و مکتب اهل بیت (ع) است.
تجربه هم به خوبی نشان داده که اگر این مکتب حیاتبخش با مکتب و فرهنگ غرب در بیفتد، اگر بازیگران مکتب اسلام با اعتقاد راسخ به خوبی بتوانند نقشآفرینی بکنند قطعاً فرهنگ غرب مغلوب خواهد شد.
یادداشت؛ نصرالله شفیعی تحلیلگر مسائل سیاسی و فعال رسانه