هر روز با قرآن؛
تلاوت آیات 154 تا 163 سوره مبارکه بقره
شروع صبح با قرآن کریم روح انسان را جلا میدهد.
وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْياءٌ وَ لكِنْ لا تَشْعُرُونَ (154)
و به آنها كه در راه خدا كشته مىشوند مرده نگوئيد، بلكه آنان زندهاند، ولى شما نمىفهميد.
نكتهها:
در جنگ بدر، چهارده نفر از مسلمانان به شهادت رسيدند كه شش نفر آنها از مهاجران و هشت نفر از انصار بودند. برخى از مردم مىگفتند: فلانى مُرد. اين آيه نازل شد و آنان را از اين تفكّر نهى كرد. «3» شهدا، نه تنها نامشان يا آثار كارهايشان زنده و باقى است، بلكه يك زندگى واقعى برزخى دارند. زندگىاى كه در آن رزق و شادى و بشارت است، زندگى در جوار رحمت خدا كه در آن حزن و ترس وجود ندارد.
پیام ها:
سرچشمه بسيارى از تحليلها، ناآگاهى از واقعيّات است.
وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِينَ (155)
و قطعاً شما را با چيزى از ترس، گرسنگى، زيان مالى و جانى و كمبود محصولات، آزمايش مىكنيم و صابران (در اين حوادث و بلاها را) بشارت بده.
نكتهها:
خداوند متعال، همهى انسانها را آزمايش مىكند، امّا آزمايش و امتحان همه يكسان نيست. وسايل آزمايش الهى نيز تمام حوادث تلخ و شيرين و از جمله ترس و گرسنگى، زيان مالى و جانى و كمبود محصولات است. ترس از دشمن، محاصرهى اقتصادى، جنگ و جهاد و اعزام فرزندان و عزيزان به ميدانهاى نبرد، از جمله امتحانات است.
گاهى كم شدن مال و محصولات يا پيدا شدن خوف و ترس و ساير مشكلات، به خاطر آزمايش الهى است، ولى در بعضى اوقات، اين امور كيفر اعمال خود انسانهاست. انسانها گاهى مرتكب بعضى گناهان مىشوند كه خداوند آنها را به برخى گرفتارىها مبتلا مىكند. حضرت على عليه السلام مىفرمايد: «ان الله يبتلى عباده عند الاعمال السيئة بنقص الثمرات و حبس البركات و اغلاق خزائن الخيرات ليتوب تائب و يتذكر متذكر» همانا خداوند، بندگان خود را به خاطر اعمال فاسدشان، به كمبود محصول و حبس بركت و بسته شدن منابع خير، گرفتار مىكند تا شايد متذكّر شوند و توبه نمايند.
همانگونه كه بر اثر ايمان نعمتى مىدهد كه وسيله آزمايشى است «لَأَسْقَيْناهُمْ ماءً غَدَقاً لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ» «2»
همانا آبى گوارا به آنان نوشانديم تا ايشان را آزمايش كنيم.
راه پيروزى در آزمايشهاى الهى چند چيز است:
الف: صبر و مقاومت.
ب: توجّه به گذرا بودن حوادث و مشكلات.
ج: توجّه به تاريخ گذشتگان كه چگونه مشكلات را پشت سر گذاردهاند.
د: توجّه به اينكه همه مشكلات ما در منظر و ديد خداست و همه چيز حساب دارد.
امام حسين عليه السلام وقتى فرزندش روى دستانش تير خورد و شهيد شد، فرمود: «هون على ما نزل بى انه بعين الله» «1»
اين حادثه سخت، چون خدا مىبيند برايم آسان مىنمايد.
پیام ها:
ناگوارىها، سبب مقاومت و رشد است. بسيارى از صفات انسان از قبيل صبر، رضا، تسليم، قناعت، رهد، تقوا، حلم و ايثار، در سايهى برخورد با تنگدستىها است.
الَّذِينَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ (156)
(صابران) كسانى هستند كه هر گاه مصيبتى به آنها رسد، مىگويند: ما از آنِ خدا هستيم و به سوى او باز مىگرديم.
نكتهها:
صابران، به جاى خود باختگى و پناهندگى به ديگران، تنها به خدا پناه مىبرند.
ناگوارىها براى آن است كه زير پاى ما داغ شود تا تندتر و سريعتر حركت كنيم، بنا بر اين در تلخىها نيز شيرينى است.
شعار صابران «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ» است. در حديث مىخوانيم: هر گاه با مصيبتى مواجه شديد، جملهى «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ»
را بگوييد. ( به جای گفتن کلام کفرآمیز این را بگویید. صرف گفتن البته فایده ندارد.مقصود این است که به آن عمل کنید.)
مردم در برابر مشكلات و مصايب چند دستهاند:
الف: گروهى جيغ و داد مىكنند. «إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً» «4» ب: گروهى بردبار و صبور هستند. «وَ بَشِّرِ الصَّابِرِينَ». ج: گروهى علاوه بر صبر، شكرگزارند.
«اللهم لك الحمد حمد الشاكرين لك على مصابهم» «1» اين برخوردها، نشانهى معرفت هر كس نسبت به فلسفهى مصايب و سختىهاست.
پيامها:
1 ريشهى صبر، ايمان به خداوند، معاد و اميد به دريافت پاداش است. «الصَّابِرِينَ الَّذِينَ») ( «قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ»
أُولئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ (157)
آنانند كه برايشان از طرف پروردگارشان، درودها و رحمتهايى است و همانها هدايت يافتگانند.
هدايت صابران، قطعى و مسلّم است. با آنكه در قرآن، هدايت يافتن بسيارى از انسانها، تنها يك آرزو است «لَعَلَّهُمْ يَهْتَدُونَ» ولى در مورد صابران، هدايت آنان قطعى تلقّى شده است.
إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِما وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَإِنَّ اللَّهَ شاكِرٌ عَلِيمٌ (158)
همانا صفا و مروه، از شعائر خداست. پس هر كه حج خانه خدا و يا عمره به جاى آورد، مانعى ندارد كه بين صفا و مروه طواف كند. و (علاوه بر واجبات،) هر كس داوطلبانه كار خيرى انجام دهد، همانا خداوند سپاسگزار داناست.
نكتهها:
«شَعائِرِ» جمع «شعيرة» به نشانههايى كه براى اعمال خاصّى قرار مىدهند، گفته مىشود و «شَعائِرِ اللَّهِ» علامتهايى است كه خدا براى عبادت قرار داده است. «1»
صفا و مروه نام دو كوه در كنار مسجد الحرام است كه با فاصله تقريبى 428 متر، روبروى يكديگر قرار دارند و امروزه به صورت خيابانى سرپوشيده در آمده است.
زائران خانه خدا، وظيفه دارند هفت مرتبه فاصله ميان اين دو كوه را طى كنند. اين كار يادآور خاطرهى هاجر، همسر فداكار حضرت ابراهيم است كه براى پيدا كردن جرعه آبى براى كودك خود اسماعيل، هفت بار فاصله اين دو كوه را با اضطراب و نگرانى و بدون داشتن هيچگونه ياور و همدمى طى كرد.
در عصر جاهليّت، مشركان در بالاى كوه صفا، بتى بنام «اساف» و بر كوه مروه، بت ديگرى بنام «نائله» نصب كرده بودند و به هنگام سعى، آن دو بت را به عنوان تبرّك، با دست مسح مىكردند. مسلمانان به همين جهت از سعى ميان صفا و مروه كراهت داشته و فكر مىكردند با توجّه به سابقه قرار داشتن بت بر بالاى دو كوه، نبايد سعى كنند. آيه فوق نازل شد كه صفا و مروه از شعائر الهى است و اگر مردم نادان آنها را آلوده كردهاند، دليل بر اين نيست كه مسلمانان آن را رها كنند.
سعى صفا و مروه، به ما مىآموزد كه در راه احياى نام خداوند، زن و كودك هم سهم دارند. چگونه انسان مىتواند در لحظاتى اعمالى را انجام دهد كه تا ابد آثار آن باقى بماند.
پیام ها:
نيّت، به كارها ارزش مىدهد. مشركان براى لمس بتها، سعى مىكردند، ولى اسلام مىفرمايد: براى رضاى خدا سعى كنيد. بسيارى از كارها ظاهرى يكسان دارد، امّا انگيزهاى متفاوت. نظير دويدن يوسف و زليخا به سوى درهاى بسته، يوسف مىدود تا آلوده نشود، ولى زليخا مىدود كه آلوده شود. «فاستبقا»
اگر مراكز حقّ، توسط گروهى با خرافات آلوده شد، نبايد از آن دست كشيد، بلكه بايد با حضور در آن مراكز، آنجا را پاكسازى نموده و دست گروه منحرف را از آن كوتاه كرد.
إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا مِنَ الْبَيِّناتِ وَ الْهُدى مِنْ بَعْدِ ما بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتابِ أُولئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ يَلْعَنُهُمُ اللاَّعِنُونَ (159)
كسانى كه آنچه را از دلائل روشن و اسباب هدايت را نازل كردهايم، با آنكه براى مردم در كتاب بيان ساختهايم، كتمان مىكنند، خداوند آنها را لعنت مىكند و همه لعنت كنندگان نيز آنان را لعن مىنمايند.
كتمان حقّ مىتواند صورتهاى مختلفى داشته باشد، گاهى با سكوت و عدم اظهار حقّ، گاهى با توجيه و گاهى با سرگرم كردن مردم به امور جزئى و غافل ساختن آنها از مسائل اصلى است. در مواردى همانند اسرار مؤمنان يا عيوب برادران دينى، كتمان واجب يا مستحبّ است.
گناه كتمان، بيشتر از جانب علما است.
إِلاَّ الَّذِينَ تابُوا وَ أَصْلَحُوا وَ بَيَّنُوا فَأُولئِكَ أَتُوبُ عَلَيْهِمْ وَ أَنَا التَّوَّابُ الرَّحِيمُ (160)
مگر آنها كه توبه كردند و (اعمال بد خود را با اعمال نيك) اصلاح نمودند و (آنچه را كتمان كرده بودند) آشكار ساختند، كه من (لطف خود را) بر آنان بازمىگردانم، زيرا من توبه پذير مهربانم.
نكتهها:
براى گناه كتمان، همچون ساير گناهان، راه توبه و بازگشت باز است. امّا توبهى واقعى، با پشيمانى قلبى و اصلاح عمل و بيان موارد كتمان صورت مىگيرد.
توبهى كسى كه نماز نخوانده آن است كه نمازهاى خود را قضا كند. توبه كسى كه مال مردم را تلف كرده آن است كه بايد همان مقدار را به صاحبش برگرداند. در اين مورد نيز كسى كه با كتمان حقايق، به دنياى علم، انديشه و نسلها، خيانت كرده، فقط با تبيين حقايق و بازگويى آنهاست كه مىتواند گذشته را جبران نمايد.
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ ماتُوا وَ هُمْ كُفَّارٌ أُولئِكَ عَلَيْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ (161)
خالِدِينَ فِيها لا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ (162)
همانا كسانى كه كافر شدند و در حال كفر از دنيا رفتند، لعنت خدا و فرشتگان و مردم، همگى بر آنها خواهد بود.
(آنان براى) هميشه در آن (لعنت و دورى از رحمت پروردگار) باقى مىمانند، نه از عذابِ آنان كاسته مىشود و نه مهلت داده مىشوند.
وَ إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحِيمُ (163)
و معبود شما خدايى يگانه است، جز او معبودى نيست، بخشندهى مهربان است.