
امدادگر جمعیت هلالاحمر استان کرمانشاه:
تکهای از روحم در بهزیستی قصرشیرین جا ماند
امدادگر جمعیت هلالاحمر استان کرمانشاه گفت: این حادثه فقط یک انفجار نبود، یک تکه از روحم را در آن ساختمان جا گذاشتم؛ هنوز صدای فریاد کودکان و صحنههای بیپناهی در ذهنم مرور میشود و این داغ تا همیشه در وجودم باقی میماند.
میلاد مرادپور در گفتگو با خبرنگار گروه اجتماعی شبکه اطلاعرسانی «مرصاد»؛ از ۱۹ سال خدمت خود در جمعیت هلالاحمر کرمانشاه سخن گفت و اظهار داشت: امدادگری نه فقط یک شغل، بلکه تعهدی عمیق در قبال انسانیت و وطن است.
این امدادگر و جانباز جنگ ۱۲ روزه در قصرشیرین، با بیان اینکه متولد سال ۱۳۷۱ و دانشجوی رشته تربیتبدنی است، اظهار داشت: در میانه نوجوانی و جوانی تصمیم گرفتم مسیر متفاوتی را انتخاب کنم، میدانستم این راه تفریح و خوشگذرانی ندارد؛ در عوض باید بار غم و درد مردم را بر دوش بکشم.
مرادپور با اشاره به آغاز فعالیت امدادی خود گفت: در سال ۱۳۸۵ و دوران دبیرستان، توسط یکی از دوستانم با هلالاحمر آشنا شدم و با انگیزهای خاص وارد این مسیر شدم، دورههای عمومی و تخصصی را طی کردم و اکنون نجاتگر هستم.
وی با اشاره به حضورش در بسیاری از عملیاتهای امدادی افزود: حادثه حمله رژیم صهیونیستی تجربهای متفاوت و بسیار هولناکتر از هر عملیات دیگری بود، من در قصرشیرین، شهری مرزی که همواره درگیر حوادث است، تجارب زیادی کسب کردهام.
این امدادگر ادامه داد: زلزله سال ۱۳۹۶ در قصر شیرین و سرپلذهاب، سیلابها، آتشسوزیها، طوفانها و تصادفات جادهای، بخشی از فعالیتهای امدادی ما بود، حتی انفجارهای آن سوی مرز را دیدهام اما این حمله، چیز دیگری بود.
وی گفت: در آن شب، تازه از عملیات برگشته بودم و کمتر از دو ساعت بود که استراحت میکردم، هنوز چشمم گرم نشده بود که صدای مهیبی شنیدم؛ انفجاری که نه فقط در گوش، بلکه در تمام جانم پیچید و بیدارم کرد.
مرادپور اذعان داشت: سریع خود را به اتاق مادرم رساندم، او بسیار پریشان بود، دو برادرم که دارای معلولیت ذهنی هستند، از شدت ترس دچار حالت شدید اضطراب شده بودند؛ تلاش کردم آنها را آرام کنم و بعد خودم را به اداره رساندم.
وی گفت: در اداره، رئیس شعبه و همکارم، نیز حضور داشتند؛ خیلی زود برای ارزیابی اوضاع به منطقه رفتیم، تنها چند متر از اداره دور نشده بودیم که خبر رسید ساختمان بهزیستی مورد هدف قرار گرفته است.
مرادپور افزود: با سرعت خود را به محل رساندیم، در آنجا با صحنهای دلخراش مواجه شدیم، کودکانی بیگناه که در خواب بودند، با انفجار پریشان شده بودند؛ حجم دود و خرابی بسیار زیاد بود و نفس کشیدن حتی برای چند ثانیه دشوار شده بود.
وی ادامه داد: ماسکهایی که در ماشین داشتم با خود برداشتم و به همراه رئیس شعبه و همکارم وارد ساختمان شدیم اما هنوز در ورودی بودیم که انفجار دوم رخ داد و ما همزمان به عقب پرتاب شدیم.
این امدادگر جانباز اظهار داشت: در همان لحظه سوزش شدیدی در پهلویم حس کردم، وقتی لباسم را بالا زدم، دیدم از ناحیه پهلوی چپ به شدت خونریزی دارم اما وقت نشستن و تماشا کردن نبود، با همان وضعیت وارد ساختمان شدم.
مرادپور گفت: با رئیس شعبه تماس گرفتم و همزمان با همکارم در طبقه بالا در تماس بودم، از اوضاع آنجا خبر گرفتم، فقط گفت: زخمی زیاد است، سریعتر بیایید؛ با تمام توان خودم را بالا رساندم.
وی افزود: همزمان با رسیدن سایر نیروهای امدادی، عملیات امدادرسانی آغاز شد؛ با وجود خونریزی شدید، نمیتوانستم بیتفاوت باشم، جوانی زخمی را از زیر آوار بیرون آوردم وقتی خواستم دوباره به داخل برگردم، رئیس شعبه مانع شد.
مرادپور در ادامه گفت: به اصرار همکاران، مرا به بیمارستان رساندند، پزشک بلافاصله گفت باید سیتیاسکن انجام شود چون احتمال صدمه داخلی وجود داشت اما بیمارستان قصرشیرین بخش سیتیاسکن فعال ندارد و باید به شهرستانی دیگر میرفتم.
وی افزود: در آن شرایط بحرانی، نمیخواستم از آمبولانس استفاده کنم، به دوستانم گفتم که همین حالا آمبولانس باید به کمک دیگران برسد، خودم با آژانس به شهر همجوار رفتم و آنجا مشخص شد که ترکش به پهلویم اصابت کرده است.
مرادپور گفت: پزشک گفت باید برای ادامه درمان به مرکز استان مراجعه کنم؛ به بیمارستان طالقانی کرمانشاه منتقل شدم و چند روزی بستری بودم، در این مدت مدیرعامل و معاونان جمعیت هلالاحمر، پیگیر روند درمان من بودند.
وی افزود: بعد از مرخصی، پزشکان گفتند باید صبر کنیم تا شرایط مناسب جراحی مهیا شود، قرار است پس از طی زمان لازم، ترکش را با عمل جراحی از بدنم خارج کنند، در حال حاضر در دوران نقاهت هستم اما دلم هنوز در بهزیستی است.
این امدادگر جانباز اظهار داشت: این حادثه فقط یک انفجار نبود، یک تکه از روحم را در آن ساختمان جا گذاشتم؛ هنوز صدای فریاد کودکان و صحنههای بیپناهی در ذهنم مرور میشود و این داغ تا همیشه در وجودم باقی میماند.
مرادپور در پایان سخنان خود گفت: امدادگران هلالاحمر مثل فرشتگان بیصدا هستند، وقتی حادثهای رخ میدهد، این نیروها همچون امدادهای غیبی ظاهر میشوند، افتخار میکنم که عضوی از این خانوادهام، حتی اگر هزینهاش جان و آرامشم باشد.
انتهای خبر/
درباره نویسنده
لینک کوتاه خبر
نظر / پاسخ از
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نفری باشید که نظر میگذارید!