محمدباقر قالیباف:
برخی به حاج قاسم میگفتند ولایتمدار نیستی!
رئیس مجلس شورای اسلامی میگوید: اینطور نبود که همیشه برای حاج قاسم در دوران حیاتش فرش قرمز پهن کرده باشند و گاهی برخی دوستان با بی مهری، صراحتاً او را سازشکار خطاب میکردند و اشک شهید سلیمانی را درمیآوردند.
به گزارش شبکه اطلاعرسانی «مرصاد» و به نقل از خبرگزاری تسنیم؛ سردار شهید حاج قاسم سلیمانی بدون شک تا امروز محبوبترین فرمانده نظامی تاریخ ایران در بین اقشار مختلف جامعه است که تشییع عظیم او و شهدای همراهش تا مدتها به عنوان یکی از بزرگترین اجتماعات در ایران و جهان ثبت خواهد ماند.
با این حال، حاج قاسم در زمان حیات دنیایی خود و به دلیل مسئولیتهای بزرگ و سختی که داشت، با چالشها، بیمهریها و بعضاً سختیهای زیادی هم مواجه بود که شاید بسیاری از آنها در سایه محبوبیت عظیم بعد از شهادت ایشان ناگفته باقی مانده است.
محمدباقر قالیباف رئیس مجلس شورای اسلامی و از نزدیکترین دوستان و همراهان حاج قاسم در گفتگویی تفصیلی با تسنیم، به بیان برخی از این واقعیات در کنار نحوه برخورد حاج قاسم با مشکلات و تبیین ویژگیها و خصوصیات شخصیتی ایشان که امروز در قالب مکتب شهید سلیمانی شناخته میشود پرداخته است که متن آن را در ادامه میخوانید. این گفتگو پیش از واقعه تروریستی 13 دی 1402 در اطراف گلزار شهدای کرمان انجام شده و به همین دلیل در آن به این موضوع اشارهای نشده است.
* در میان فرماندهان نیروهای مسلح همیشه دوستیها و رفاقتهایی وجود دارد که برخی از آنها خیلی بروز و ظهور بیشتری پیدا میکند. یکی از این موارد، دوستی شما، حاج قاسم سلیمانی و حاج احمد کاظمی است که از این جمع، دو نفر به شهادت رسیدهاند. این دوستی و رفاقت میان شما که هرکدام متعلق به یک استان هستید و احتمالاً تا زمان جنگ همدیگر را ندیدهاید، چطور شکل گرفت و دفاع مقدس چقدر در شکلگیری این دوستی مؤثر بود؟
در ابتدا ایام شهادت شهید حاج قاسم سلیمانی و سالگرد شهادت شهید احمد کاظمی را به خانوادهها و رزمندگان و دوستان ایشان تبریک و تسلیت عرض میکنم.
معمولاً چنین آشناییهایی نیاز به یک موقعیت و مکان یا یک فرصت و یا یک موضوع خاص دارد که آدمها را کنار هم جمع میکند و باعث آشنایی میشود.
پس از انقلاب اسلامی، با آغاز دوران دفاع مقدس، بچههایی که احساس تکلیف و وظیفه کردند ـ شاید هیچ مسئولیت رسمی و اجباری هم نداشتند ـ به جبهه گسیل شدند. با توجه به شرایط آن دوران که شرایط خاصی بود و هیچ سازمان ساختاری هم وجود نداشت، هر کسی از شهر و استان خودش میآمد و در دفاع شرکت میکرد.
هر کسی هم که به جبهه میرسید، تلاش میکرد یک دست لباس یا یک قبضه سلاح پیدا کند؛ البته لباس خیلی در دسترس نبود و اسلحه هم هرآنچه گیرشان میآمد برمیداشتند که عمدتاً یا برنو بود یا نهایتاً ژ3. کلاشینکف هم در اون مقطع خیلی پیدا نمیشد.
دوستی ما بچههای رزمنده به ویژه با دو عزیزی که شما اشاره کردید، در همین دوران دفاع مقدس شکل گرفت و شاید بشود گفت خیلی از دوستان مؤثر در کشور هم الآن از بچههای دوران دفاع مقدس هستند.
همه فرمانده یگانهایی که در دوران دفاع مقدس در جبهه بودند و بعدها شناخته شدند، در جبهه همدیگر را شناختند. ما عمدتاً در خوزستان و در جبهه و حول موضوعی به نام دفاع مقدس با هم آشنا شدیم؛ آن هم درحالی که همه ما تقریباً در یک سن و سال بودیم؛ لذا این پیوند یک پیوند بسیار مستحکم و مقدس و پایداری شد.
آشنایی من با حاج قاسم به صورت مشخص به اواخر سال 59 و اوایل سال 60 برمیگردد. فکر میکنم قبل از عملیات شکست حصر آبادان بود. شهید کاظمی عمدتاً در محور آبادان حضور داشت و ما بیشتر در بالاتر یعنی سمت دارخوین و حمیدیه بودیم. عمده شناخت ما از هم به آن مکان و زمان باز میگردد.
در آن برهه، تیپ و لشکرها به این شکل نبودند. یک جبههای وجود داشت که گروهی از خراسان، اصفهان و تبریز و جاهای دیگر آمده و هر گروه در بخشی مستقر شده بودند. حالا ممکن بود برخی در مکان استقرار خودشان میماندند و برخی دیگر در رفت و آمد بودند. همین ماندن و مخصوصاً کار شناسایی، کار اطلاعات و عملیات و کم کم کار ستادی که در اهواز شکل گرفت، باعث تحکیم دوستی ما شد.
البته ما خودمان ستادی داشتیم که در همان سال اول یعنی اواخر 59 راهاندازی شد. این ستاد در ابتدای جاده ماهشهر به سمت گلف بود که شهید رستمی در آنجا استقرار داشت و جلسات، نشستها و هماهنگیها در این ستاد صورت میگرفت.
بعد از عزل بنیصدر بود که یگانها به طور جدی و رسمی تشکیل شدند. در حقیقت جبهه انقلاب از آن زمان وارد دفاع مقدس شد و این اتفاق بود که باعث شد به صورت یگانی کم کم با هم آشنا شویم.
دوستیها در دفاع مقدس محکم و آرمانی بود
فضا و محیط جبهه در دوران دفاع مقدس فضای خوبی بود. شما تصور کنید، جمعی که الآن کنار هم نشستهایم، تصمیم میگیریم که فلان مأموریت را انجام دهیم. حالا ممکن بود فرصت حتی برای دادن گزارش همین مأموریت هم نباشد. یعنی در جبهه، فرصت ندیدن مجدد یکدیگر بیشتر از دیدن بود.
شما اگر بدانید نمازی که میخوانید، آخرین نماز شماست، آن را به صورت عادی میخوانید؟ فضای جبهه هم فضایی نزدیک به مرگ و معاد بود و همین باعث میشد پایههای مدیریتی، تربیتی، اخلاقی، رفاقتها و محبتها بر مبنای معادگرایی و مرگ در حین زندگی شکل بگیرد. این امروزه در جامعه ما کمتر دیده میشود.
انتخابها در دوران دفاع مقدس، آزادانه و با عشق بود، پس طبیعی است که پیوندها و دوستیها در این موقعیت با پیوندها و دوستیها در شرایط عادی زندگی متفاوت باشد. دوستیها در این فضا، محکم و آرمانی بود.
همین بچهها کم کم جبهه را در دست گرفتند؛ یگانها، تیپها و لشکرها تشکیل شد و ما دیگر مرتب هم را میدیدیم. در تمام مراحل یک عملیات، از شناسایی و پیگیری گرفته تا کارهای مهندسی، طراحی و آموزش و... در هر ساعت شبانهروز با هم بودیم. یعنی با هم زندگی میکردیم. هیچوقت این اندازه با خانواده و زن و بچه نبودیم. البته آن موقع همه ما مجرد بودیم و در همین سالهای جنگ ازدواج کردیم.
فضا کاملاً یک فضای متفاوت از این چیزی بود که امروز تصور میکنیم و همین شرایط، پیوند و وابستگی بین ما را بیشتر میکرد. هیچ عملیاتی نبود که ما کنار همدیگر نباشیم؛ از عملیات شکست حصر آبادان تا بُستان و طریقالقدس و فتحالمبین و بیتالمقدس و رمضان و تا آخر تا مرصاد؛ در همه این عملیاتها از طراحی گرفته تا اجرا، همه ما با هم و کنار هم بودیم.
شهید سلیمانی قبل و بعد از نیروی قدس متفاوت بود
* خود شهید سلیمانی به طور مشخص چه ویژگیهایی داشت و شما که از نزدیک او را میشناختید، فکر میکردید که از فرماندهی لشکر 41 ثارالله به جایگاهی که سالها بعد پیدا کرد و حتی امروز هم بعد از شهادتش دارد، برسد؟
من معتقدم که اگر کسی خلاقیت و ویژگیهای منحصر به فرد نداشته باشد، نمیتواند رشد کند. شهید سلیمانی سند اخلاص و تدبیر خودش را که مهمترین مؤلفه کارآمدی و مدیریت خلاق و خیر و برکتش ـ نه تنها در دوران دفاع مقدس بلکه در انجام هر کاری ـ بود، با شهادتش امضا کرد.
واقعیت این است که شهید سلیمانی در دوران قبل و بعد از نیروی قدس با هم متفاوت است. یادم هست همان روزهایی که شهید سلیمانی فرمانده قدس بود، برخی در محافل داخلی نقدهایی میکردند که مثلاً چرا تا قبل از فرماندهی ایشان، نام نیروی قدس برای خود شما هم برجسته نبود و شاید اسم نیروی قدس فقط در بسیج و سپاه شنیده میشد. هیچکس نمیتوانست تصور کند که مأموریت نیروی قدس چه میتواند باشد؛ برخی تصور میکردند مأموریت نیروی قدس، بیشتر کارهای اطلاعات عملیاتی است. خُب کسی هم که اینطور به مسئله نگاه میکرد، میگفت این کار اطلاعاتی و امنیتی چه نسبتی با شخصیت سردار سلیمانی که یک فرمانده لشکر است، دارد؟
نیروی قدس در زمان فرماندهی شهید سلیمانی متحول شد
* البته ایشان بعد از جنگ به جنوب شرق و قرارگاه قدس رفت که مسئولیت آن مقابله با اشرار و ناامنی بود و به نوعی کار امنیتی و اطلاعاتیاش بیشتر شد.
بله. شهید سلیمانی بعد از دوران دفاع مقدس بلافاصله برای مقابله با برخی ناامنیهای داخلی و مبارزه با قاچاق مواد مخدر به جنوب شرق رفت و فرمانده قرارگاه قدس شد که در واقع تحت امر نیروی زمینی بود و الآن هم هست. در آنجا بخشی از ابعاد شخصیتی ایشان در مسائل اطلاعات عملیات و حتی موضوعات اجتماعی بروز و ظهور پیدا کرد.
با همین ظرفیت، وقتی ایشان به نیروی قدس میآید، رویکرد، مأموریت، نوع نگاهها و اقدامات این نیرو هم با گذشتهاش متفاوت میشود و این تحول آنقدر است که شما در همه ابعاد تأثیراتش را میبینید که مثلاً چطور در مقابل هژمون آمریکا میایستد، چگونه مقاومت شکل میگیرد و مسائل دیگر. اینها حاکی از آن خلاقیتها و ظرفیتهایی است که در وجود شهید سلیمانی بود.
شاید روزهای اول کسی فکرش را هم نمیکرد اما هر چه زمان گذشت دیدند که تحول در این حد رقم خورد و این اتفاقات عظیم و بزرگ افتاد. لذا شهید سلیمانی از همه ابعاد رشد پیدا کرد و همه این پیشرفتها در مسائل اجتماعی و حتی زیرساختی در حوزه امتسازی و یا موضوعات کاملاً امنیتی و مقاومت که قبلاً وجود نداشت، در زمان ایشان به منصه ظهور رسید و امروز هم آثار و برکاتش را میبینیم.
* چه اتفاقاتی مشخصاً در نیروی قدس افتاد که میتوان گفت محصول نگاه و یا تدبیر شخص ایشان بود و قبلاً وجود نداشت؟
ما اول باید ببینیم ایشان چه آرمانهایی را دنبال میکردند؟ یکی از ویژگیهای منحصر به فرد شهید سلیمانی این بود که همواره تلاش داشت در هر جایگاهی، فرد مؤثری باشد و مشخصه بارز نیروی قدس در تمام این سالها هم حفظ ثبات در کنار اتّکا به خلاقیتها بود.
شما میدانید که بسیاری از افراد در مناصب مدیریتی، پس از سالها حضور در یک جایگاه، از پیشبرد هرگونه تحولی در ساختار تحت امر خود ناتوان میشوند و سیستم یکنواخت میشود اما ویژگی شهید سلیمانی این بود که نیروی قدس در سالهای تحت فرماندهی ایشان هیچگاه متوقف نشد و درجا نزد بلکه با سرعت، دقت و عمق بیشتری کارها را به پیش میبرد.
البته اقتضای کار ایشان در این مسئولیت ایجاب میکرد که گاهی بسته عمل کند و برای همین منتقدینی هم داشت، اما شخص مقام معظم رهبری (مدظله العالی) بر این امر تأکید داشتند که این جایگاه برازنده سردار سلیمانی است و نیروی قدس هر روز شکوفاتر و مؤثرتر به وظایف خود عمل میکند.