تاریخ بشر از هبوط حضرت آدم میدان تقابل نور و تاریکی و حق و باطل بوده است، همه اعصار شاهد این نبرد بی‌امان بوده‌اند و در این نبرد تاریخی نماد جبهه حق، پیامبران خدا و ائمه معصومین(ع) بوده‌اند؛ از قرن ۱۷ میلادی به بعد، رنسانس بهانه‌ای برای ضدیت با دین شد و آمریکای نو‌ظهور نماد سلطه، قلدری و بی‌عدالتی در جهان شد.

هرچند پس از جنگ جهانی غربی‌ها در سوت حقوق بشر دمیدند، اما اندیشه امانیستی به ظاهر حامی انسان، خود ابزار سلطه بیشتر و بی‌عدالتی در جهان شد و به عنوان عامل اصلی بی‌هویتی دینی و دور کردن بشر از خداوند شناخته شد.
در دو جنگ جهانی اول و دوم اروپا و سپس آمریکا به عنوان سرکرده سلطه غرب وحشی تقریباً به همه کشورهای عالم دست‌اندازی کردند اما با ناکارآمدی اهرم نظامی، راه‌های تداوم سلطه غرب برای بی‌هویتی ملل اسلامی و غارت آنها  با پرورش وابستگان فکری غرب‌گرا به نام دموکراسی تداوم یافت.

ایران اسلامی پس از انقلاب شکوهمند یک‌هزار و ۳۵۷ با شعار استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی، به رهبری امام راحل مسیری را انتخاب کرد که نماد یک اندیشه مترقی، کمال‌گرا و خدا‌خواهانه برای انسان و تعاملی عدالت محور با جهان پیرامون بود.

جهان امروز، دخالت‌ها و خیانت‌های غرب به سرکردگی آمریکا را در فقر و فلاکت افغانستان، عراق، لبنان سوریه، لبنان، بسیاری از کشورهای آمریکای لاتین و آفریقا را فراموش نکرده‌اند و اروپای، کانادا و استرالیا و حتی برخی حکام سر‌سپرده عرب را باید ایالت‌هایی از ایالات آمریکا خواند که نوچه‌ها‌، وابستگان سیاسی و اقتصادی آمریکا هستند.

در سده اخیر در ایران برخی فراماسون‌های انگلیسی و سپس پس از انقلاب، پرورش‌یافتگان غربی با تم روشنفکری و ولو با اسلامی رقیق و بی‌خطر برای پوشش و تحقق اهداف غرب به نام اصلاح‌طلبان ایران پا به عرصه سیاست گذاشتند؛ که پس از دفاع مقدس از هاشمی شروع و با خاتمی تداوم و در افکار منافقانه و استحاله شده روحانی تجلی یافت و حال نیز در نماد مسعود پزشکیان از مرگی حتمی قصد تجدید حیات دارد.

اثر منفی این اندیشه‌های بعضاً شیطانی، لاقیدی و بی‌اعتقادی در مردم و پرورش انسان‌هایی زمینی بریده از آسمان و به دور از خدا و اندیشه‌های معنوی و کمالی ولو به نام خدا است؛ اثر دیگر غرب‌زده‌‌ها، شعار ناتوانی و نمی‌شود و وابستگی فکری و اقتصادی به غرب است، که نقطه مقابل اصول انقلاب، رویه امام راحل، مقام معظم رهبری و نادیده گرفتن شعار « استقلال آزادی، جمهوری اسلامی» است.

خسارت دیگر غرب‌گرایان، هماهنگی با غرب، وابستگی کشور به بیگانگان، بازگذاشتن راه سلطه غرب بر کشور و تداوم ذلت بر مملکت و غارت ایران و پایمال کردن خون هزاران مجاهد شهید انقلاب و دفاع مقدس است؛ البته خداوند سبحان با رحمت رحیمه خود نصرت‌بخش و یاری‌گر مومنان حقیقی اهل ایمان و انقلابیون راستین و معتقدان به اندیشه‌های ملکوتی حقیقت‌خواه و کمالی است، خداوند در همه حال به مومنین وعده نصرت، پیروزی و رستگاری داده است.

برای تحقق این وعده، به بصیرت دینی،  الگو‌گیری از اسلام ناب محمدی(ص) و توسعه فرهنگ جهاد و شهادت در همه صحنه‌ها و نظامات کشور نیاز است؛
در این برهه از زمان یکی از نمادهای تحقق این هدف مشارکت آگاهانه و آگاهی بخشی و تبیین سیر تحولات سیاسی- اجتماعی، معرفی بیان اهداف ننگین غرب سلطه‌گر و ایادی آنها و بصیرت‌افزایی در انتخاب الگویی شایسته و اصلاح برای ریاست جمهوری اسلامی ایران یعنی آقای سعید جلیلی است.

استان کرمانشاه که روزگاری استان پنجم ایران و شامل استان‌های ایلام، لرستان، همدان و کردستان فعلی بوده، خال نه تنها از نظر وسعت کوچک‌تر شده بلکه نسبت به بیشتر استان‌ها فقیر‌تر شده است، استانی که حاکم اشرافی وقت بعد از جنگ با نگاه فن‌سالارانه به جای جبران عقب ماندگی‌های استان کرمانشاه گفت تا همدان هم نباشد چه می‌شود، کرمانشاهی که وقتی هشت سال آماج بمب و موشک صدام و غرب وحشی بود  مبارکه‌ها را در اصفهان و عسلویه‌ها را در بوشهر و... ساختند و کرمانشاه همچنان در دوران سازندگی به بهانه مرزی بودن محروم ماند.

در دولت خاتمی نیز که اساس کارش نه فرهنگی بلکه سیاست‌گذاری مبنی بر قدرت و ترس از کدخدا، افتخارش  گفتگوی تمدن‌ها و آشتی بین‌المللی و تسلیم در برابر غرب بود،  نادیده گرفته شد و در دولت روحانی که سال‌های فلاکت سیاه ایران در تسلیم مطلق در برابر غرب بود که تجلی خود را در توافق ننگین برجام به نمایش گذاشت.

استان کرمانشاه با قطب کشاورزی، دامپروری فرصت تجارت با عراق، گردشگری سلامت، اقلیم چهارفصل، فراموش شده، مقهور سیاست‌ گدایی از کدخدا شد، در بعد استفاده از پرورش و به‌کارگیری سرمایه‌های انسانی در حاکمیت دولت‌های غرب‌گرا نیز کرمانشاه فراموش شده است، لذا با انتخاب آقای جلیلی نباید اجازه برگشت به دولت غرب‌گرایانه را داد.

حکیدرضا حاتمی؛ فعال رسانه‌ای