حالت تاریک
یادداشت:

عقل و عشق یا غریزه

عقل و عشق یا غریزه

این تفکر مشؤوم همان است که با حربه جدایی دین از عقل و علم و سیاست، و شعار تمرکز بر عقل تجربی و با اصرار رسانه‌ها و قسم خوردن و ادعای خیرخواهی، عقل را تعطیل و غریزه را ترویج کردند.

به گزارش شبکه اطلاع رسانی مرصاد، محمدهادی صحرایی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت:

و براى آن دو سوگند ياد كرد كه بی‌شک من از خيرخواهان شما هستم. آیه 21 سوره اعراف
خدای متعال در قرآن، داستان‌هایی از افراد و اقوام گذشته نقل می‌کند که در اصل فرمول و قاعده زندگی است. داستان‌هایی که یا نقطه عزیمت یک جریان در ساختمان خلقت هستند یا چگونگی تولد یک اخلاق و یا شروعی برای یک انحراف. ولی مهم این است که داستان‌های منتخبی که خدا برای درس و عبرت ما آورده‌، مطالبی در خود نهفته دارند که می‌توان با فهم صحیح آن، فلسفه خلقت انسان و شیوه زندگی صحیح را فهمید و راه را از بیراهه شناخت. اگر فهمیده باشیم که خدای بزرگی که مبدأ عقل و عشق و عاطفه و خالق مخلوقات است و به ارتعاشات مغز و اعماق قلب و افکار و احوال ما آگاه و میلیاردها انسان مثل من و شما را خلق و مدیریت کرده و به سوی خود بازگردانده است، خواهیم دانست که هرگز کسی نمی‌تواند غیر از او آنچه به صلاح بشر است را تشخیص دهد.

و همین نکته ساده‌ای که با هم مرور کردیم را متأسفانه آدم و حوا که پدر و مادر ما هستند و سلام خدا و ما نثارشان، دقت و رعایت نکردند و شد آنچه که از گرفتاری و درد و رنج و زحمت و ابتلاء می‌بینیم. نکته عجیب این‌که در طول تاریخ بشر نیز میلیاردها انسان بوده‌اند که به همان‌اشتباه دچار شده و عاقبت ناخوش‌اش را تجربه کرده‌اند و باز هم متأسفانه بسیاری از مردم حتی امروز که ادعای عصر خرد و دانش دارند هم همان نکته ساده را نادیده گرفته و لطمه می‌خورند. پس، از این قانون و قاعده ساده نباید ساده گذشت، باید آن را ملاحظه و مراقبت کرد و سخت به کار بست تا مثل آن کسی که پوست موز افتاده بر زمین را دید و گفت انگار باز هم باید بیفتم، مایه خنده و تعجب نسل‌های بعدی نشویم.
ترجمه‌ای که در پیشانی این نوشته آمد، روند شروع فریب را نشان می‌دهد که ابلیس، توانست با قَسم‌های سخت و دروغ، آدم و حوا را با تحریک « میل به جاودانگی» که فطری است و ادعای « خیرخواهی» که جذابیت دارد، فریب دهد و به نافرمانی مجبور کند و آنها را برهنه و عریان نماید. این آیه و چند آیه قبل و بعد از آن که این داستان عبرت آموز را نقل کرده‌اند، نه تنها رنگ کهنگی نگرفته، که گویی داستان امروز ما را نقل می‌کند و نقشه تکثیر شده ابلیس که توسط شیاطین منتشر شده را برملا می‌کند. شیاطین جنی و انسی که در رسانه‌های مختلف جهان استکبار، با صرف میلیاردها میلیارد هزینه، شبانه‌روز مشغول فریب و لخت کردن مردم با تحریک امیال انسانی، اصرار و ابرام و فریب، و با دروغ بزرگ خیرخواهی‌اند و گویی کاری جز این ندارند.

ای کاش محاسبه می‌شد که با هزینه‌هایی که در همین صد سال اخیر، توسط رسانه‌های غربی، عربی و عبری و وابستگان آنها برای فریب و ترویج غرایز و شهوات صرف شده است می‌شد چقدر از گرسنگان جهان را سیر کرد و دانش مردم را به ثریا رساند و کیفیت زندگی آنها را مطلوب کرد و امنیت و رفاه و لذت واقعی از زندگی را برای همه فراهم نمود. باید سؤال کرد که برهنه کردن مردم، خیرخواهی برای آنهاست یا بهره‌مند کردن آنها از زندگی انسانی و مطلوب؟ سیاست وارونه کردن ارزش‌ها، غیر از چهره و شاخص کردن انسان‌های بی‌ارزش و بی‌هنرها چه پیامدی دارد؟ آن که با شعار آزادی، قدرت زن را به جای عقل و‌اندیشه و هنر اکتسابی، در شرمگاه و بدن طبیعی او توصیف می‌کند، خیرخواه زن است؟ آن که‌اندیشه زیبا دارد، نیازی به نمایش دادن تن زیبا دارد؟
سیاستمداران سلطه‌گر با کمک رسانه‌های استکباری و سرمایه‌داران مُدساز و تجاری، با مشغول کردن ذهن‌ها در دون و مادون انسان‌ها، قصد پرت کردن حواس‌ها از چه چیزهایی را دارند؟ فکر سیاهی که به جای شخصیت زن، توجه جامعه را به مادینه بودن او جلب می‌کند، از حق و حقوق زن چه می‌فهمد؟ مبارزه سیاسی با ‌اندیشه و استدلال و منطق است یا با برهنه شدن و عرضه مجانی سرمایه‌ها؟ عرضه مجانی آنچه که باید برایش هزینه و تعهد محضری داد، به نفع کی و به ضرر کیست؟ در دنیایی که برای بهره‌برداری از حتی گوشی همراه باید ثبت مشخصات شود، چگونه بهره‌کشی از زن را خیابانی، همگانی و رایگان کرده و بر او منت هم می‌گذارند؟ برهنه شدن نشانه اعتراض است یا زوال عقل؟ نگاه هوسبازان و چشم‌های هیز را جذب می‌کند یا جالب توجه ‌اندیشمندان اجتماعی است؟

مردم آرزوی دستیابی به سیب بالای درخت را دارند که بالانشین است وگرنه سیبی که پای درخت افتاده و همنشین علف‌های هرز است، پامال کودکان می‌شود. رسانه‌های جهان سلطه ثابت کردند که تمدن نولیبرالیستی که می‌گفتند آخرین نسخه نجات انسان است، مرتجع‌ترین و گرفتارترین تفکر به مغالطه دور و تسلسل است که به جای حرف جدید و عقلانی و چاره‌اندیشی برای مشکلات بشر، به فکر ارتجاع و احیاء تفکر نفرین و عذاب شده بیش از چهارهزار سال پیش قوم لوط افتاده و آن را از قعر و اعماق تاریک تاریخ درآورده و بشر خسته و خون آلود امروز، از مسیر به بن بست و به آخر رسیده نولیبرالیسمی برمی‌گردد که به جای دین و عقل، شعارش «حَسبنا غرائزنا» (۱) بود. جالب این‌که گرفتاران این تفکر مرتجع، اسلام را ارتجاعی و قدیمی می‌خوانند.

این تفکر مشؤوم همان است که با حربه جدایی دین از عقل و علم و سیاست، و شعار تمرکز بر عقل تجربی و با اصرار رسانه‌ها و قسم خوردن و ادعای خیرخواهی، عقل را تعطیل و غریزه را ترویج کردند؛ عشق را سوزاندند و هوس را بارور نمودند؛ نسل‌های بشر را یکی‌یکی به قهقرا کشاندند و به جایش ربات و هوش مصنوعی نشاندند. خانواده و محبت را ویران کردند و نسل‌های بی‌پدر و مادر و بی‌احساس را ساختند. انسان را به نام آزادی، در سلول تنگ مُد و شهوت، اسیر و به نام رهایی، حریم‌های انسانی را خراب کردند تا کارتل‌های اقتصادی و سرمایه‌داران یهودی به راحتی به خانم‌های خانه و خانواده‌ها دست یابند. به نام تفریح، جوانان را با شکم وشهوت مشغول کردند تا از مسائل مهم نپرسند و از ثروت‌های افسانه‌ای چپاولگران و کشتار انسانها توسط مستکبران مطالبه پاسخ نکنند.
حقوق مرد و زن، نر و ماده بودن نیست، آقا و خانم بودن است و این با چشم چرانی مردان و بدن گردانی زنان در کوچه و خیابان محقق نمی‌شود. مرد، ستون زندگی و غیرتش، برگرفته از اوج عشق به خانواده و حافظ امنیت آنهاست و زن، کانون عاطفه و عشقی است که بتواند خانواده را سیراب کند و مرد را پابست و متعهد به زندگی نماید. نباید فریب بازاریابان را خورد. تبلیغ کنندگان رسانه‌ای بی‌غیرتی و بی‌ناموسی، مثل معتادان فروشنده و تن فروشانی هستند که از این راه امرار معاش می‌کنند. مرد بی‌غیرت، مُرده‌ای است که حسی نسبت به خانواده خود ندارد و در برابر تهدیدات، بی‌واکنش است. و زنی که آماج نگاه‌های هوس آلود و زبان‌های دلال و متلک‌های اراذل است، آرامشی ندارد که به زندگی منتقل کند. نگهداری سگ وگربه و مار و موش و هزار رنگ و لعاب زدن به لب و لپ و در قاب و قالب گذاشتن‌اندام و برهنه کردن سرمایه‌ها و گیر افتادن در رقابت گدایان چشم و نگاه هم بهانه‌ای برای فرار از واقعیت زندگی بدون آسایش و اعتمادی که سرمایه‌داران و مُدسازان و سیاستمداران خداستیز برای مردم فراهم کرده‌اند. مرد، فقط عضله و زن، فقط تن نیست.

برادر عزیز و خواهر خوبم که تا این جای مطلب را همراه بودی، اگر بتوان برای‌اشتباه آدم و حوا، بی‌خبری و بی‌سابقه بودن وسوسه‌ها را بهانه کرد، هرگز نمی‌توان برای‌اشتباهات ما آن را بهانه قرار داد. آنچه گفته شد نه تحمیل عقیده بود ونه القاء نظر؛ بیان حقایقی است که برای دعوتی باشکوه فراهم شده است. نگارنده معتقد است، واقعیتِ روشن، نیازی به زیادگویی ندارد. تأملی می‌خواهد که با جانبداری از عقل و عشق و منطق، و نه غریزه و کینه، بتواند به سؤالات گفته شده و آنچه اضافه می‌شود پاسخی دهد که دل راضی شود. تاریخ بشر از این‌گونه اتفاقات بسیار دیده که ما آیندگان به این دقت به آن می‌پردازیم و درس و عبرت می‌گیریم. و هرگز مباد قصه ما عبرت تاریخ شود. هرگز.
___________________
۱- غرایز ما برایمان کافی است

لینک کوتاه خبر

نظر / پاسخ از